گنجور

شمارهٔ ۲۲۰

خوش درآ در خانه دل زانکه جان از خانه رفت
کم کن این نا آشنایی کز میان بیگانه رفت
خرم آن کز بهر دل جان و جوانی جمله باخت
چون زلیخا در طریق عاشقی مردانه رفت
شمع من سر تا قدم حسن است و لطف و مردمی
آتش خشمی که بودش بر سر پروانه رفت
پنج روزی مانده، از میخانه چون بیرون رود
هر که او پنجاه سالش عمر در میخانه رفت
شانه گفت: از زلف او تا بی گشادن مشکل است
حالیا حرف امیدی بر زبان شانه رفت
دانه خالت که بر رخ دلفریب افتاده است
ای بسا مرغ دلی کو بر سر این دانه رفت
جان من دریاب اهلی را درین دیر خراب
پیش از آن روزی که گویی گنج ازین ویرانه رفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش درآ در خانه دل زانکه جان از خانه رفت
کم کن این نا آشنایی کز میان بیگانه رفت
هوش مصنوعی: به خانه دل خوش آمدی، زیرا که روح از آنجا رفته است. این ناآشنایی را کمتر کن چون بیگانگان از میان رفته‌اند.
خرم آن کز بهر دل جان و جوانی جمله باخت
چون زلیخا در طریق عاشقی مردانه رفت
هوش مصنوعی: شادی و سرخوشی از آن کسی است که برای عشق و جوانی‌اش همه چیز را فدای معشوق کند، مانند زلیخا که با شجاعت در مسیر عشق قدم گذاشت.
شمع من سر تا قدم حسن است و لطف و مردمی
آتش خشمی که بودش بر سر پروانه رفت
هوش مصنوعی: شمع من تمام وجودش زیبایی و جذابیت است و آتش خشم او که بر سر پروانه بود، به او منتقل شد.
پنج روزی مانده، از میخانه چون بیرون رود
هر که او پنجاه سالش عمر در میخانه رفت
هوش مصنوعی: هر کسی که پنج روز به پایان عمرش مانده باشد، اگر پنجاه سال را در میخانه گذرانده باشد، چگونه می‌تواند از آنجا خارج شود؟
شانه گفت: از زلف او تا بی گشادن مشکل است
حالیا حرف امیدی بر زبان شانه رفت
هوش مصنوعی: شانه گفت: از آنجا که او زلفش را نمی‌گشاید، کار بسیار دشواری شده است. در حال حاضر، امیدی بر زبان شانه جاری شد.
دانه خالت که بر رخ دلفریب افتاده است
ای بسا مرغ دلی کو بر سر این دانه رفت
هوش مصنوعی: دانه‌ای که بر صورت زیبای تو افتاده، موجب کمال زیبایی‌ات شده؛ بسیاری از دل‌ها به خاطر این دانه، به سمت تو جذب شده‌اند.
جان من دریاب اهلی را درین دیر خراب
پیش از آن روزی که گویی گنج ازین ویرانه رفت
هوش مصنوعی: ای جان من، به نجات اهلی توجه کن؛ در این مکان خراب و ویرانه قبل از آن روزی که بگویی گنج و ثروت از این ویرانه رفته است.