شمارهٔ ۲۱۹
گریهام دید و چو گل از خنده آن مهوش شکفت
در خزان پیریم آخر بهاری خوش شکفت
دل به خونریز من آن سرو سهی را میکشد
غنچهٔ بختِ مرا آخر گلی دلکش شکفت
تا رخش دیدم به مستی جانم از حسرت بسوخت
آه از این گلها کزان رخسار چون آتش شکفت
برق نعل ابر شش آتش به هستی زد مرا
صد گل عشرت مرا از نعل آن ابرش شکفت
باز شد! اهلی دلش با آنکه صد دل پاره کرد
تنگدل چون غنچه نبود بلکه عاشقوَش شکفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گریهام دید و چو گل از خنده آن مهوش شکفت
در خزان پیریم آخر بهاری خوش شکفت
هوش مصنوعی: در زمانی که من ز غم و گریه به خاک افتادهام، او با زیبایی و لطافت خود همچون گلی در فصل بهار شکوفا میشود. این زیبایی نه تنها به من روحیه میدهد بلکه نشان میدهد که حتی در سالهای پایانی عمرم، ممکن است لحظات شاد و دلپذیری تجربه کنم.
دل به خونریز من آن سرو سهی را میکشد
غنچهٔ بختِ مرا آخر گلی دلکش شکفت
هوش مصنوعی: دل من به عشق آن دختری زیبای بلند بالا میتپد و در نهایت، بخت من هم در حال گل دادن است و یک گل زیبا شکوفا شده است.
تا رخش دیدم به مستی جانم از حسرت بسوخت
آه از این گلها کزان رخسار چون آتش شکفت
هوش مصنوعی: وقتی روزی به چهرهاش نگاه کردم، جانم از حسرت به آتش درآمد. آه، از این زیباییها که مانند آتش از چهرهاش میدرخشند.
برق نعل ابر شش آتش به هستی زد مرا
صد گل عشرت مرا از نعل آن ابرش شکفت
هوش مصنوعی: برق نعل ابر، به معنای درخششی است که از ابر ناشی میشود و من را تحت تاثیر قرار داده و دچار یک دگرگونی عمیق کرده است. این درخشش، مانند آتش، شدت و سرعتی دارد که احساسات و شادیهای زیادی را در وجودم بیدار کرده و باعث شده صدها گل خوشبختی در قلبم شکفت کند.
باز شد! اهلی دلش با آنکه صد دل پاره کرد
تنگدل چون غنچه نبود بلکه عاشقوَش شکفت
هوش مصنوعی: دل اهل عشق دوباره باز شد و با اینکه چندین بار زخم خورد و آزرده شد، اما دیگر دلتنگ و بسته نبود؛ بلکه مانند غنچهای که عاشق است، شکوفا و سرشار از عشق گردید.