گنجور

شمارهٔ ۲۱۷

تاخار عشق در جگر من شکسته است
هر گل که هست در نظر من شکسته است
شوخی که بسته بود در از ناز بر همه
مست آمدست دوش و در من شکسته است
هرجا که شیشه دل پر خون عاشقی است
آن سنگدل برهگذر من شکسته است
غوغای عشق بر در و بامش ز دیگران
سنگ غم از میانه سر من شکسته است
من چون خمیده پشت نگردم که در فراق
بار چو کوه او کمر من شکسته است
دی خنده کرد آن بت و گفتا شکر فروش
اینست کز لبش شکر من شکسته است
اهلی بشاخ وصل چو بلبل کجا رسم
کز سنگ جور بال و پر من شکسته است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تاخار عشق در جگر من شکسته است
هر گل که هست در نظر من شکسته است
هوش مصنوعی: عشق در دل من زخم عمیقی زده است و هر چیزی که در چشم من می‌آید، به نظر می‌رسد که آسیب دیده و شکسته است.
شوخی که بسته بود در از ناز بر همه
مست آمدست دوش و در من شکسته است
هوش مصنوعی: دیروز شب، معشوقه‌ام که به خاطر زیبایی‌اش در دل همه محبت می‌انگیزد، با ناز و ادا در را بسته بود، اما حالا به خاطر من در دلش شکست و درون من احساس گسستگی ایجاد کرد.
هرجا که شیشه دل پر خون عاشقی است
آن سنگدل برهگذر من شکسته است
هوش مصنوعی: هر جایی که دل عاشق به خاطر محبت و درد پر از خون است، آن شخص بی‌احساس و سنگ‌دل بر دل من آسیب زده است.
غوغای عشق بر در و بامش ز دیگران
سنگ غم از میانه سر من شکسته است
هوش مصنوعی: عشق در هر گوشه خانه و بام او طنین‌انداز است و غم از دیگران بر سر من تسلط دارد و حالم را خراب کرده است.
من چون خمیده پشت نگردم که در فراق
بار چو کوه او کمر من شکسته است
هوش مصنوعی: من به خاطر درد جدایی، مثل کوه خمیده‌ام و دیگر نمی‌توانم برگردم؛ کمی به جلو برویم، به خاطر غم و اندوهی که دارم، کمرم شکسته است.
دی خنده کرد آن بت و گفتا شکر فروش
اینست کز لبش شکر من شکسته است
هوش مصنوعی: دیروزی آن بت زیبا خندید و گفت: "این کسی که شکر می‌فروشد، به خاطر من است؛ زیرا لبانش شکرین یتیم شده‌اند."
اهلی بشاخ وصل چو بلبل کجا رسم
کز سنگ جور بال و پر من شکسته است
هوش مصنوعی: من به مانند بلبل که به شاخه وصال می‌نشیند، کجا می‌توانم برسم، در حالی که بال و پر من از سنگ و سختی شکسته شده است؟