گنجور

شمارهٔ ۲۱۵

گر تیغ تو خواهد سر و جان هم چه نزاع است
جان پیش تو چون خاک بود سر چه متاع است
چون پای تو بوسم به وداع از سر حسرت
کآتش ز لبم شعله‌زنان وقت وداع است
منگر به حقارت دل ما را که ز مهرت
گر ذره بود ذره خورشید شعاع است
مخمور غم عشق تو دارد سر کویی
زان روی که در مدرسه عقل صداع است
چون گوی فلک دل که به چوگان تو افتاد
گویی ز ازل تا ابدش وقت سماع است
با سلطنت وصل چه جای دگران است
اهلی اگر این بحث کند جای نزاع است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر تیغ تو خواهد سر و جان هم چه نزاع است
جان پیش تو چون خاک بود سر چه متاع است
هوش مصنوعی: اگر تیغ تو بخواهد جان و سرم را چه نیازی به جدال است، چرا که جانم در برابر تو همچون خاک است و سر چه ارزشی دارد؟
چون پای تو بوسم به وداع از سر حسرت
کآتش ز لبم شعله‌زنان وقت وداع است
هوش مصنوعی: وقتی که برای خداحافظی پای تو را می‌بوسم، از شدت حسرت احساس می‌کنم که آتش عشق از لب‌هایم شعله‌ور شده است و این لحظه وداع برایم بسیار دردناک است.
منگر به حقارت دل ما را که ز مهرت
گر ذره بود ذره خورشید شعاع است
هوش مصنوعی: به پایین بودن دل ما توجه نکن، زیرا اگر عشق تو حتی به اندازه یک ذره باشد، آن ذره نیز مانند پرتو خورشید می‌درخشد.
مخمور غم عشق تو دارد سر کویی
زان روی که در مدرسه عقل صداع است
هوش مصنوعی: مست و غرق در غم عشق تو هستم و در کوچه‌ای سرگردانم، زیرا در دنیای عقل و دانش، فقط سردرد و پریشانی وجود دارد.
چون گوی فلک دل که به چوگان تو افتاد
گویی ز ازل تا ابدش وقت سماع است
هوش مصنوعی: زمانی که دل من در دست تو قرار گرفت، انگار از آغاز تا پایان جهان زمان شادی و خوشحالی است.
با سلطنت وصل چه جای دگران است
اهلی اگر این بحث کند جای نزاع است
هوش مصنوعی: در دوستی و عشق، هیچ اهمیتی به وجود دیگران نمی‌دهد. اگر کسی بخواهد در این موضوع بحث کند، بی‌فایده است و فقط باعث بروز تنش و اختلاف می‌شود.