شمارهٔ ۲۱۱
نوروز من از طلعت چون ماه تو عید است
نوروز بدین طلعت فیروز که دیدست؟
پیش آر قدح ساقی و بردار سر خم
بگشای در عیش که دست تو کلید است
در صید گه عشق به فتراک ببندتد
هر صید که در خون دل خود نطپیدست
باشد که تو خود رحم کنی ور نه جهانی
سودای تو پختند و بجایی نرسیدست
چون غنچه دلم فاش کند روز قیامت
زان جامه که پوشیده ز دست تو دریدست
فرهاد که جان داد به تلخی پی شیرین
یک ذره ازین چاشنی ما نچشیده است
تنها نکشد داغ ملامت دل اهلی
کس نیست که از عشق تو داغی نکشیده است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوروز من از طلعت چون ماه تو عید است
نوروز بدین طلعت فیروز که دیدست؟
هوش مصنوعی: بهار من به خاطر زیبایی تو جشن و شادی است. نوروز با چهره زیبا و دلنشین تو شگفتانگیز و خوشیمن است، چه کسی تا به حال چنین زیبایی را دیده است؟
پیش آر قدح ساقی و بردار سر خم
بگشای در عیش که دست تو کلید است
هوش مصنوعی: ساقی، جام را به من بده و درِ ظرف را باز کن تا بتوانیم خوش بگذرانیم، چرا که تو میتوانی این لحظه را به زیبایی تسهیل کنی.
در صید گه عشق به فتراک ببندتد
هر صید که در خون دل خود نطپیدست
هوش مصنوعی: در دام عشق، هر شکارچی تو را به تله میاندازد، بهویژه اگر شکار تو کسی باشد که در دلش غم و درد دارد و نتوانسته احساساتش را بروز دهد.
باشد که تو خود رحم کنی ور نه جهانی
سودای تو پختند و بجایی نرسیدست
هوش مصنوعی: امیدوارم که تو به خودت رحم کنی، وگرنه جهانیان به خاطر تو تلاش کردند و نتیجهای نگرفتند.
چون غنچه دلم فاش کند روز قیامت
زان جامه که پوشیده ز دست تو دریدست
هوش مصنوعی: وقتی روز قیامت فرا برسد، دل من مانند غنچهای باز خواهد شد و رازهایی را آشکار میکند که از آن جامهای که تو بر تن کرده بودم، جدا شده است.
فرهاد که جان داد به تلخی پی شیرین
یک ذره ازین چاشنی ما نچشیده است
هوش مصنوعی: فرهاد، که به خاطر عشق به شیرین جانش را فدای محبتش کرد، حتی یک ذره از شیرینی این عشق را هم نچشیده است.
تنها نکشد داغ ملامت دل اهلی
کس نیست که از عشق تو داغی نکشیده است
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که در عشق تو درد و اندوهی را تحمل نکرده باشد، پس دل را به خاطر ملامتها تنها نگذار.