شمارهٔ ۲۰۵
چون غنچه صد دل پاره شد لب ناگشودن مشکل است
با این پریشان خاطری مجموع بودن مشکل است
از غمزه چشم خوشت نتوان که دل باز آور
دل صید شاین چون شود بازش ربودن مشکل است
پیش شهیدان غمت من چون بگویم عاشقم
در زمره اهل هنر خود را ستودن مشکل است
همسایه ام گوید که کس همسایه عاشق مباد
بس کز فغانم خلق را شبها غنودن مشکل است
اهلی، تو در معنی فزا صورت به حال خود بهل
تن کاستن آسان بود جان را فزودن مشکل است
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون غنچه صد دل پاره شد لب ناگشودن مشکل است
با این پریشان خاطری مجموع بودن مشکل است
هوش مصنوعی: وقتی دلها در هم شکستهاند و دچار ناراحتی هستند، سخت است که لب به سخن بگشایند. در حالی که آدمی در این وضعیت نابسامانی به سر میبرد، تمرکز و یکپارچگی او نیز دشوار خواهد بود.
از غمزه چشم خوشت نتوان که دل باز آور
دل صید شاین چون شود بازش ربودن مشکل است
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و دلربایت به قدری جاذبه دارد که نمیتوان به راحتی دل را از آن سحر و جادو رها کرد. زمانی که دل انسان در دام عشق میافتد، آزاد کردن آن کار دشواری است.
پیش شهیدان غمت من چون بگویم عاشقم
در زمره اهل هنر خود را ستودن مشکل است
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم در حضور شهیدان از غم خود بگویم که عاشقم؟ گاهی ستودن خود را در جمع اهل هنر دشوار مییابم.
همسایه ام گوید که کس همسایه عاشق مباد
بس کز فغانم خلق را شبها غنودن مشکل است
هوش مصنوعی: همسایهام میگوید که هیچکس نباید عاشق همسایهاش باشد، زیرا صدای نالهها و زاریهایم باعث میشود که مردم در شبها نتوانند خواب راحتی داشته باشند.
اهلی، تو در معنی فزا صورت به حال خود بهل
تن کاستن آسان بود جان را فزودن مشکل است
هوش مصنوعی: اهلی، تو در معنا و مفهوم خود به آسانی میتوانی از ظاهر خود بکاهی، اما افزایش عمق و روح خود کار دشواری است.