گنجور

شمارهٔ ۲۰۴

عیب پری مکن که نهان از تو گشته است
دیوی که عیب خود بشناسد فرشته است
از باغ بخت سبزه عیشش کجا دمد
عاشق که غیر ملامت نکشته است
گر سر نهم بپای سگت عیب مکن
تا حکم حق چه بر سر مردم نوشته است
ناصح مده ز عشق بتان توبه ام که چرخ
خاک مرا ز عشق نکویان سرشته است
سر رشته امید بدستم کی افکند
چرخ فلک که رشته بختم نرشته است
اهلی اگرچه رخت عدم از درت ببست
دل را بیاد گار در آن کوی هشته است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عیب پری مکن که نهان از تو گشته است
دیوی که عیب خود بشناسد فرشته است
هوش مصنوعی: عیب و نقص کسی را نگو که نمی‌دانی او چه دردی دارد، زیرا کسی که خود را بشناسد و نقص‌هایش را بداند، خود به نوعی شرافت و بزرگی دست یافته است.
از باغ بخت سبزه عیشش کجا دمد
عاشق که غیر ملامت نکشته است
هوش مصنوعی: از باغ خوشبختی، جایی برای شادی عاشق نیست، چون او فقط ملامت و سرزنش را تجربه کرده است.
گر سر نهم بپای سگت عیب مکن
تا حکم حق چه بر سر مردم نوشته است
هوش مصنوعی: اگر سرم را به پای سگی بگذارم، عیب نکن زیرا نمی‌دانم که سرنوشت مردم چه حکمی برایشان رقم زده است.
ناصح مده ز عشق بتان توبه ام که چرخ
خاک مرا ز عشق نکویان سرشته است
هوش مصنوعی: ای آگاه، دیگر از عشق معشوقان به من نصیحت نکن؛ زیرا تقدیر من از عشق زیبایی‌ها رقم خورده است.
سر رشته امید بدستم کی افکند
چرخ فلک که رشته بختم نرشته است
هوش مصنوعی: امید من در دستانم نیست، زیرا سرنوشت و روزگار مرا به حال خود رها کرده‌اند و آنچه برای من مقدر شده است، باز نشده است.
اهلی اگرچه رخت عدم از درت ببست
دل را بیاد گار در آن کوی هشته است
هوش مصنوعی: اگرچه اهلی از دنیا رخت بربسته و به دیار عدم رفته است، اما دلش هنوز در یاد آن کوی و دیاری که عاشقش بوده، باقی مانده است.