شمارهٔ ۲۰۳
به زهر چشم دهی جان و دل فرحناک است
چه دلبری تو که زهر از کف تو تریاک است
چه شد که جامه یوسف شد از زلیخا چاک
هنوز جان زلیخا ز دست او چاک است
مباش همدم هرخس کز او بود جان بخش
حیات خضر کز آلایش جنان پاک است
فرشته محرم دل نیست دیو ره چه سگ است
چو گل مجال ندارد چه جای خاشاک است
گرت هوای بلندیست میل پستی کن
که پای خاک نشینان بر اوج افلاک است
درین چمن چه گل چشم بسته یی اهلی
بزخم کشته غم بین که در دل چاک است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به زهر چشم دهی جان و دل فرحناک است
چه دلبری تو که زهر از کف تو تریاک است
هوش مصنوعی: اگر تو به من با نگاهی سمی نگاه کنی، جان و دل من از شادی پر میشود. چه زیبا و دلربا هستی تو که حتی زهر چشمانت میتواند به مانند دارویی نشاطآور باشد.
چه شد که جامه یوسف شد از زلیخا چاک
هنوز جان زلیخا ز دست او چاک است
هوش مصنوعی: چرا لباس یوسف هنوز از زلیخا پاره است، در حالی که جان زلیخا همچنان به خاطر او گرفتار است؟
مباش همدم هرخس کز او بود جان بخش
حیات خضر کز آلایش جنان پاک است
هوش مصنوعی: با هر کس که روح را زنده میکند، دوست نباش. چرا که زندگی خضر، از آلودگیهای بهشت پاک است.
فرشته محرم دل نیست دیو ره چه سگ است
چو گل مجال ندارد چه جای خاشاک است
هوش مصنوعی: فرشته محرم راز دل نیست و دیوانگی او را نمیفهمد. مانند گل، مجال و فرصتی برای بروز ندارد و چه جایی برای چیزهای بیاهمیت و بیارزش است.
گرت هوای بلندیست میل پستی کن
که پای خاک نشینان بر اوج افلاک است
هوش مصنوعی: اگر به دنبال شکوفایی و تعالی هستی، بهتر است ابتدا تواضع و فروتنی را در خود داشته باشی، چرا که افرادی که بر زمین نشستهاند، میتوانند به اوج آسمانها برسند.
درین چمن چه گل چشم بسته یی اهلی
بزخم کشته غم بین که در دل چاک است
هوش مصنوعی: در این باغ، چه گلی وجود دارد که با چشمان بسته، به طور آرام و بیخبر از درد و غم زندگی میکند و در دلش زخمی وجود دارد که به وضوح قابل مشاهده است.
حاشیه ها
1402/01/07 21:04
بهروز خشت زر
بسیار عالی