شمارهٔ ۱۹۸
دل را نمک از گریه گرم است شکی نیست
بی چاشنی گریه کبابش نمکی نیست
ای گل ز غم خویش یکی با تو چگوید
درد دل عشاق هزارست یکی نیست
از قصه مجنون که بصد رنگ شنیدی
بیش است غم ما و درین قصه شکی نیست
خوبان دل پاک از دل آلوده شناسد
در قلب شناسی به ازیشان محکی نیست
اهلی سگ خوبان شد و از زهد بری گشت
باری نبود دیو رهی گر ملکی نیست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل را نمک از گریه گرم است شکی نیست
بی چاشنی گریه کبابش نمکی نیست
هوش مصنوعی: دل با اشک و گریه گرم میشود و این موضوع مهمی است؛ بدون گریه، احساسات و دلتنگیها بیحس و خنک باقی میمانند.
ای گل ز غم خویش یکی با تو چگوید
درد دل عشاق هزارست یکی نیست
هوش مصنوعی: ای گل، کسی از غم خودش با تو سخن نمیگوید، در حالی که درد دل عاشقان بسیار زیاد است و هیچکس نیست که آن را بیان کند.
از قصه مجنون که بصد رنگ شنیدی
بیش است غم ما و درین قصه شکی نیست
هوش مصنوعی: غم ما بیشتر از داستان مجنون است که با رنگهای مختلف روایت شده و در این موضوع هیچ شکی وجود ندارد.
خوبان دل پاک از دل آلوده شناسد
در قلب شناسی به ازیشان محکی نیست
هوش مصنوعی: افراد خوب و با دل پاک، میتوانند دلهای آلوده را تشخیص دهند. در حقیقت، برای شناخت دلها از آنها بهتر هیچ معیاری وجود ندارد.
اهلی سگ خوبان شد و از زهد بری گشت
باری نبود دیو رهی گر ملکی نیست
هوش مصنوعی: اهلی به سگ خوبان تبدیل شد و از زهد و عبادت دور افتاد. اگرچه مقام دیوانهای وجود ندارد، اما اگر ملک و جایگاهی هم نباشد، باز هم باری و بار سنگینی وجود ندارد.