گنجور

شمارهٔ ۱۹۵

کور شد از غم رقیب کان پری از بام ماست
کوری چشم رقیب روشنی چشم ماست
از همه عالم بود منزل من کوی دوست
منزل ازین خوبتر در همه عالم کجاست
بیهده تا کی زنم دست بسر از غمش
دست من از کار شد نوبت دست دعاست
یار طبیب دل است گر ز جفا سوخت دل
دست چو برهم نهد مرهم داغ جفاست
خاک رهی کش بود نقش قدمهای او
قبله اهل وفا کعبه اهل صفاست
لاله صفت کام ماست داغ جفا از حبیب
چشم و دل بوالهوس بر گل باغ وفاست
کوهکن از هجریار گر کند افغان رواست
کوه بنالد ز هجر، هجر بلای خداست
از آن شاه حسن پادشه وقت شد
ظل همایون دوست سایه فر هماست

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کور شد از غم رقیب کان پری از بام ماست
کوری چشم رقیب روشنی چشم ماست
هوش مصنوعی: از شدت غم و ناراحتی به خاطر رقابت و دشمنی، او چنان نابینا شده است که نمی‌تواند ببیند که آن پری (معشوق) که از بام ما رفته، حقیقتاً چقدر برای ما روشنایی و زیبایی به ارمغان آورده است. در واقع، کوری چشم رقیب باعث روشنایی و شادابی چشم ما می‌شود.
از همه عالم بود منزل من کوی دوست
منزل ازین خوبتر در همه عالم کجاست
هوش مصنوعی: از تمام دنیا، خانه من در کوی دوست است و در بین همه جاها، هیچ مکانی بهتر از اینجا نمی‌توان یافت.
بیهده تا کی زنم دست بسر از غمش
دست من از کار شد نوبت دست دعاست
هوش مصنوعی: دیگر تا کی باید به خاطر غمش خود را ناراحت کنم؟ اکنون دیگر توانم تمام شده و تنها وقت آن رسیده که دعا کنم.
یار طبیب دل است گر ز جفا سوخت دل
دست چو برهم نهد مرهم داغ جفاست
هوش مصنوعی: دوست مانند پزشک است برای دل، اگر دل به خاطر ناراحتی‌ها بسوزد، وقتی که او دست خود را بر زخم جفای زندگی نهد، مرهمی بر آن درد می‌گذارد.
خاک رهی کش بود نقش قدمهای او
قبله اهل وفا کعبه اهل صفاست
هوش مصنوعی: زمین راه او، نشانه قدم‌های اوست و برای وفاداران، محل عبادت و قبله‌ای همچون کعبه است.
لاله صفت کام ماست داغ جفا از حبیب
چشم و دل بوالهوس بر گل باغ وفاست
هوش مصنوعی: مشکلاتی که از سوی محبوب به ما وارد می‌شود، مانند داغی بر قلب و دل ماست، در حالی که نعمت‌های زیبایی را مانند گل‌ها در باغ وفا داریم.
کوهکن از هجریار گر کند افغان رواست
کوه بنالد ز هجر، هجر بلای خداست
هوش مصنوعی: اگر کوه‌کن به خاطر دوری از هجریار فریاد کند، این کارش صحیح است، زیرا کوه به خاطر جدایی ناله می‌کند و جدایی، عذاب الهی است.
از آن شاه حسن پادشه وقت شد
ظل همایون دوست سایه فر هماست
هوش مصنوعی: از آن پادشاه خوب صورت، زمانی رسید که سایه‌ی خوشبختی دوست، بر سر مردم پاشیده شد.