گنجور

شمارهٔ ۱۹۴

محبوب من چه حاجت گفتن بود که کیست
چون آفتاب بر همه روشن بود که کیست
کوته نظر مشاهده برق عیش کرد
ما را نظر به سوخته خرمن بود که کیست
حاجت به قصه نیست که در دل که خانه ساخت
کو خود عیان ز چاک دل من بود که کیست
چون پوشم آن حریف که همسایه را چو شمع
روشن ز روشنایی روزن بود که کیست
دشمن به طعنه گفت که اهلی ترا که سوخت؟
ظاهر هم از حکایت دشمن بود که کیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

محبوب من چه حاجت گفتن بود که کیست
چون آفتاب بر همه روشن بود که کیست
هوش مصنوعی: عشق من، نیازی به گفتن نیست که چه کسی است؛ او مثل آفتاب بر همه چیز روشنایی می‌افکند و نیازی به معرفی ندارد.
کوته نظر مشاهده برق عیش کرد
ما را نظر به سوخته خرمن بود که کیست
هوش مصنوعی: افراد کوتاه‌نظر فقط به لحظات خوش زندگی توجه می‌کنند و از مشکلات و صدمات دور themselves خود را غافل می‌کنند. در حقیقت، آنها باید به ویرانی‌ها و خرابی‌های اطراف خود نیز بنگرند و متوجه شوند که چه کسانی در حال آسیب دیدن هستند.
حاجت به قصه نیست که در دل که خانه ساخت
کو خود عیان ز چاک دل من بود که کیست
هوش مصنوعی: نیازی به داستان‌سرایی نیست، زیرا آنچه در دل من است به وضوح آشکار است؛ درد و احساس من خود به خود می‌گوید که چه کسی درون من جای دارد.
چون پوشم آن حریف که همسایه را چو شمع
روشن ز روشنایی روزن بود که کیست
هوش مصنوعی: وقتی که من آن دوست را بپوشانم، که همسایه را همچون شمعی روشن در روزن روشنایی می‌دهد، باید بدانم که او کیست.
دشمن به طعنه گفت که اهلی ترا که سوخت؟
ظاهر هم از حکایت دشمن بود که کیست
هوش مصنوعی: دشمن به شوخی پرسید که چه کسی اهلی را سوزانده است؟ ظاهر سوال او هم نشان می‌دهد که او در حال نقل‌کردن داستانی درباره اهلی است و منظورش از آن شخص خاصی است.