گنجور

شمارهٔ ۱۷۲

چراغ عشق من افروخت شمع خلوت دوست
فروغ معنی من زنور طلعت اوست
مرا که گفت و شنید فرشته پروا نیست
چه جای دردسر ناصحان بیهده گوست
بلاست دل بتو دادن قیاس عقل اینست
ولی جمال تو بیش ز قیاس ما دلجوست
بیا و گشت چمن کن که دل برد از دست
چو نوخطان سبزی که باز بر لب جوست
ز سنبلت دل اهلی چو نافه سوخت از آن
هر آن نفس که بر آرد نسیم مشکین بوست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چراغ عشق من افروخت شمع خلوت دوست
فروغ معنی من زنور طلعت اوست
هوش مصنوعی: چراغ عشق من روشن است و شمعی که در تنهايي دوست می‌سوزد، نور من به خاطر زیبایی اوست.
مرا که گفت و شنید فرشته پروا نیست
چه جای دردسر ناصحان بیهده گوست
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به این که شخصی که به گفت و شنید می‌پردازد و فرشته‌ای که بر او نظارت می‌کند، نگران و در معرض خطر نیست. بنابراین، نیازی به تشویش و دردسر ناشی از نصیحت‌های بی‌فایده دیگران نیست.
بلاست دل بتو دادن قیاس عقل اینست
ولی جمال تو بیش ز قیاس ما دلجوست
هوش مصنوعی: دادن دل به تو نشانه‌ای از عقل نیست، اما زیبایی تو فراتر از هر گونه اندازه‌گیری و سنجشی است.
بیا و گشت چمن کن که دل برد از دست
چو نوخطان سبزی که باز بر لب جوست
هوش مصنوعی: بیا و به گشت و گذار در باغ بپرداز که دل را از دست برده است، مانند جوانه‌های تازه‌روی که دوباره بر لب جوی ظاهر می‌شوند.
ز سنبلت دل اهلی چو نافه سوخت از آن
هر آن نفس که بر آرد نسیم مشکین بوست
هوش مصنوعی: دل من مانند اهلی، از رایحه سنبل تو آتش می‌گیرد، زیرا هر بار که نسیم خوشبو می‌وزد، بوی مشک تو را به مشام می‌آورد.