گنجور

شمارهٔ ۱۷

خط چو مهر گیا تا نموده‌ای ما را
هزار مهر و محبت فزوده‌ای ما را
جفا نموده‌ات اکنون طریق رندی نیست
چنان نما که در اول نموده‌ای ما را
اگر حدیث پری بر زبان ما بگذشت
به جان دوست که در دل تو بوده‌ای ما را
به خنده‌ای که از آن پسته‌دهن کردی
دری ز عالم معنی گشوده‌ای ما را
چه حاجت است که لافیم از وفا چون تو
به صدهزار جفا آزموده‌ای ما را
سگ توییم که از لطف و پاکدامانی
غبار از آینه دل زدوده‌ای ما را
به عشوه گفت که اهلی گر از تو دل بردیم
تو هم به لطف سخن دل ربوده‌ای ما را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خط چو مهر گیا تا نموده‌ای ما را
هزار مهر و محبت فزوده‌ای ما را
هوش مصنوعی: نامه‌ای که برای ما نوشته‌ای، همچون نشان مهر و زیبایی گیاهی است که با آن، هزاران محبت و عشق را به ما داده‌ای.
جفا نموده‌ات اکنون طریق رندی نیست
چنان نما که در اول نموده‌ای ما را
هوش مصنوعی: به تو ظلم کرده‌ام و حالا نمی‌توانم راهی به جز رندی اختیار کنم؛ پس همان‌گونه رفتار کن که در ابتدا با ما رفتار کرده‌ای.
اگر حدیث پری بر زبان ما بگذشت
به جان دوست که در دل تو بوده‌ای ما را
هوش مصنوعی: اگر درباره زیبایی و جذابیت محبوب، نام دوست بر زبان ما بیفتد، به خاطر جان دوست که تو همیشه در قلب ما هستی.
به خنده‌ای که از آن پسته‌دهن کردی
دری ز عالم معنی گشوده‌ای ما را
هوش مصنوعی: با یک لبخند تو، درهایی از عالم معنا به روی ما باز شده است.
چه حاجت است که لافیم از وفا چون تو
به صدهزار جفا آزموده‌ای ما را
هوش مصنوعی: چه نیازی است که از وفای خود سخن بگوییم، وقتی تو با صدها ناپسندی ما را آزمایش کرده‌ای؟
سگ توییم که از لطف و پاکدامانی
غبار از آینه دل زدوده‌ای ما را
هوش مصنوعی: ما مانند سگی هستیم که از محبت و پاکی تو، کدورت‌ها و آلودگی‌های دل‌مان را برطرف کرده‌ای.
به عشوه گفت که اهلی گر از تو دل بردیم
تو هم به لطف سخن دل ربوده‌ای ما را
هوش مصنوعی: عاشق به معشوقش می‌گوید: اگر ما از تو دل بریدیم و دور شدیم، تو هم با کلام شیرین و محبت‌آمیز خود ما را اسیر کرده‌ای.