شمارهٔ ۱۶۷
نیست در صحرا پی آهو که هر جا رفته است
عاشق مجنون او زنجیر در پا رفته است
ایکه دستم مینهی بر دل که پرسی حال چیست
ساعتی بنشین کزین شوقم دل از جا رفته است
بر لب آمد از غم هجر تو جان تشنه ام
هم تو فکری کن که کار از چاره ما رفته است
ای رقیب ایمن کجا از آتش آهم بود
کوکب اقبال تو هرچند بالا رفته است
بود اهلی زیر دیوارت چو گفتی با رقیب
ناله آن عاشق ما نیست گویا رفته است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست در صحرا پی آهو که هر جا رفته است
عاشق مجنون او زنجیر در پا رفته است
هوش مصنوعی: در بیابان هیچ نشانی از آهو وجود ندارد و هر جا که رفته، عاشق مجنون او در دلشکستگی و افسردگی گرفتار است.
ایکه دستم مینهی بر دل که پرسی حال چیست
ساعتی بنشین کزین شوقم دل از جا رفته است
هوش مصنوعی: وقتی که دستت را بر روی قلبم میگذاری و از احوالم میپرسی، کمی صبر کن. دلم به شدت از شوق بیرون زده و آشفتگی عجیبی دارد.
بر لب آمد از غم هجر تو جان تشنه ام
هم تو فکری کن که کار از چاره ما رفته است
هوش مصنوعی: از غم دوری تو، جانم به شدت در عذاب است. ای کاش تو هم فکری برای حال من کنی، چرا که دیگر از دست ما کاری برنمیآید.
ای رقیب ایمن کجا از آتش آهم بود
کوکب اقبال تو هرچند بالا رفته است
هوش مصنوعی: ای رقیب، جای امنی برای تو نیست؛ آتش غم و اندوه من هرگز خاموش نخواهد شد. حتی اگر ستاره خوشبختی تو هر روز در آسمان بیشتر بدرخشد، باز هم من درگیر درد و حرمان هستم.
بود اهلی زیر دیوارت چو گفتی با رقیب
ناله آن عاشق ما نیست گویا رفته است
هوش مصنوعی: در کنار دیوار تو، کسی وجود دارد که با ما دردی مشترک دارد. اما وقتی با رقیب صحبت کردی، گویی آن عاشق ما دیگر در اینجا نیست و رفته است.

اهلی شیرازی