شمارهٔ ۱۶۱
تا چند باشد این غم پنهان که با من است
تا کی بلای تن کشد این جان که با من است
آسوده اند جان و دل من که با تواند
در زاری است دیده گریان که با من است
ظاهر نمی کنم غم خود کز علاج خلق
کی به شود جراحت پنهان که با من است
گر آرزوی گنج وصالت کنم مرنج
کین آرزو کند دل ویران که با من است
اهلی اگر چه می شود از دیده یار دور
چون در دل من است همان دان که با من است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا چند باشد این غم پنهان که با من است
تا کی بلای تن کشد این جان که با من است
هوش مصنوعی: این غم پنهانی که همیشه با من است، تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ و تا چه زمانی این جان که به همراه من است، چنین رنجی را تحمل خواهد کرد؟
آسوده اند جان و دل من که با تواند
در زاری است دیده گریان که با من است
هوش مصنوعی: دل و جان من آرام است، چرا که در کنار تو هستم. چشمی که گریان است، در واقع همراهم است و در این حال، از زاری حرف میزند.
ظاهر نمی کنم غم خود کز علاج خلق
کی به شود جراحت پنهان که با من است
هوش مصنوعی: من غم خود را نشان نمیدهم، چون میدانم درمان دردهای پنهان دیگران چگونه ممکن است باشد. این جراحتی است که فقط خودم از آن آگاه هستم.
گر آرزوی گنج وصالت کنم مرنج
کین آرزو کند دل ویران که با من است
هوش مصنوعی: اگر بخواهم یاد و آرزوی وصالت را داشته باشم، تو ناراحت نشو؛ زیرا این آرزو در دل من که ویران است، زندگی میکند.
اهلی اگر چه می شود از دیده یار دور
چون در دل من است همان دان که با من است
هوش مصنوعی: گرچه محبوب از دیدگانم دور است، اما او در دل من حضور دارد و میدانم که همیشه با من است.

اهلی شیرازی