گنجور

شمارهٔ ۱۵۸

گر زخم عشق بر دل مردم جراحت است
مارا ز زخم تیر بتان چشم راحت است
گل راست حسن و بسته دهان مرا نمک
حسن نکو بسی است سخن در ملاحت است
زنگ از دلم ببرد جمالش که از صفا
چون حسن صادقان همه حسن و صباحت است
ما درد پروریم و نیاز آر آرزو
مره م نمی خرد دل ما تا جراحت است
اهلی حکایت غم دل شرح می دهد
او را ز گفتگو نه هوای فصاحت است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.