گنجور

شمارهٔ ۱۵۶

سوخت صدجان سرو من تا حسن او بالا گرفت
برق حسن او نگویی بر من تنها گرفت
توسن عشق است تندودست تدبیرست سست
عقل نتواند عنان بر عاشق شیدا گرفت
تازه شد بر ما جنون از خط نوخیزت ولی
عاشق دیوانه را از نورگ سودا گرفت
شد دل دیوانه در چاه زنخدانت اسیر
یوسف اندر چه فتاد و کار او بالا گرفت
ساقیا می ده که ما هم مست و هم دیوانه ایم
محتسب بر ما چه گیرد کی بود بر ما گرفت
اهلی از جان درگذر تا کوی او منزل کنی
ای خوش آن کز جان گذشت و کوی جانان جا گرفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوخت صدجان سرو من تا حسن او بالا گرفت
برق حسن او نگویی بر من تنها گرفت
هوش مصنوعی: سرو من به خاطر زیبایی او از شدت عشق و درد، جانش را از دست داد. زیبایی او مانند نوری درخشید که گویی فقط بر من تابیده و همه چیز را تحت تأثیر قرار داده است.
توسن عشق است تندودست تدبیرست سست
عقل نتواند عنان بر عاشق شیدا گرفت
هوش مصنوعی: عشق مانند اسب تند و تیز حرکت می‌کند و تدبیر و عقل نمی‌توانند کنترل آن را در دست بگیرند؛ زیرا عاشق شیدا از آنچه در توان دارد فراتر می‌رود و نمی‌شود او را مهار کرد.
تازه شد بر ما جنون از خط نوخیزت ولی
عاشق دیوانه را از نورگ سودا گرفت
هوش مصنوعی: دیوانگی تازه‌ای از زیبایی‌های تو بر ما حاکم شده است، اما عاشق دیوانه‌ای که از عشق تو رسوا شده، همچنان در حال سرگشتگی و شیدایی خود باقی مانده است.
شد دل دیوانه در چاه زنخدانت اسیر
یوسف اندر چه فتاد و کار او بالا گرفت
هوش مصنوعی: دل عاشق در عمق چاه زیبایی‌های تو گرفتار شده است. یوسف هم در چه وضعیتی بود که روزگارش به اینجا رسید.
ساقیا می ده که ما هم مست و هم دیوانه ایم
محتسب بر ما چه گیرد کی بود بر ما گرفت
هوش مصنوعی: ای ساقی، جامی به ما بده که ما هم دیوانه‌ایم و هم مست. چه فایده‌ای دارد که محتسب بر ما نظارت کند؟ چه اتفاقی برای ما خواهد افتاد؟
اهلی از جان درگذر تا کوی او منزل کنی
ای خوش آن کز جان گذشت و کوی جانان جا گرفت
هوش مصنوعی: اگر از جان خود بگذری و به سوی محبوب بروی، خوشا به حال کسی که جان خود را فدای عشق کرده و در سرای محبوب جا گرفته است.