گنجور

شمارهٔ ۱۵۵

ز بس کز سست پیوندی گهش صلحست و گه جنگ است
مرا از قطع وصل او گره‌ها در دل تنگ است
نمی گویند یاران شکر وصلش وه چه میدانند
من محروم میدانم که ایشان را چه در جنگ است
چو لعل از حسرت آن لب دلم شد غرق خون آخر
کسی تا کی خورد حسرت دل آدم نه از سنگ است
حریفان جمله محرم در حریم کعبه وصلش
من وامانده محرومم که پای آرزو لنگ است
دل روشن طلب اهلی حدیث خلق کوته کن
به جام جم چه حاجت هر کرا آیینه بی‌زنگ است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بس کز سست پیوندی گهش صلحست و گه جنگ است
مرا از قطع وصل او گره‌ها در دل تنگ است
هوش مصنوعی: به دلیل ناپایداری ارتباطمان، گاهی روابط ما آرام و مسالمت‌آمیز است و گاهی دچار تنش و دعوا. این وضعیت باعث شده است که در دل من، احساسات متضادی وجود داشته باشد و نتوانم به راحتی از این وضعیت بیرون بیایم.
نمی گویند یاران شکر وصلش وه چه میدانند
من محروم میدانم که ایشان را چه در جنگ است
هوش مصنوعی: دوستان درباره‌ی شیرینی وصل و نزدیکی من صحبت نمی‌کنند، زیرا نمی‌دانند که من چه حالتی دارم و درواقع احساس محرومیت می‌کنم؛ آنها نمی‌دانند که چه نبردی در درون من در جریان است.
چو لعل از حسرت آن لب دلم شد غرق خون آخر
کسی تا کی خورد حسرت دل آدم نه از سنگ است
هوش مصنوعی: به دلیل حسرت و ارادت به آن لب‌های زیبا، قلبم پر از درد و اندوه شده است. در نهایت چه کسی تا چه زمانی می‌تواند این حسرت را تحمل کند؟ دل آدم‌ها که از سنگ نیست.
حریفان جمله محرم در حریم کعبه وصلش
من وامانده محرومم که پای آرزو لنگ است
هوش مصنوعی: همه رقیبان در مکان مقدس وصال او حضور دارند، اما من که به خاطر ناتوانی در رسیدن به آرزوهایم تنها مانده‌ام، محروم از این وصال هستم.
دل روشن طلب اهلی حدیث خلق کوته کن
به جام جم چه حاجت هر کرا آیینه بی‌زنگ است
هوش مصنوعی: دل روشن و مشتاق نیاز به سخن گفتن از ویژگی‌های خلق و خوی انسان‌ها دارد. در دنیای شگفت‌انگیز جادوگرانه، دیگر نیازی به جام جمشید نیست. هرکس که از درون پاک باشد و بی‌دردسر، می‌تواند خود را همچون آینه‌ای بی‌زنگ ببیند و به حقیقت نائل گردد.