گنجور

شمارهٔ ۱۵۴

عاشقم بر آن بت و دل خون که از اندیشه است
کز پس هفتاد سالم بت‌پرستی پیشه است
از دل پرخون مستان ای پری غافل مشو
کاین حریفان را به جای باده خون در شیشه است
دوستان، مهر چنین سروی ز دل چون برکنم
کاین نهال فتنه را در جان من صد ریشه است
ساز عشق از خسرو آمد سوز عشق از کوهکن
کوهکن را نغمه عشرت صدای تیشه است
از تو ما را کی بود اندیشه بوس و کنار
فکر پابوس تو ما را غایت اندیشه است
کی رقیب سگ‌صفت جا در سر کویش کند
او چه سگ باشد که اهلی شیر این سربیشه است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشقم بر آن بت و دل خون که از اندیشه است
کز پس هفتاد سالم بت‌پرستی پیشه است
هوش مصنوعی: من عاشق آن معشوق و دل پر درد هستم که از فکر و خیال ناشی می‌شود، و گرچه هفتاد سال است که در وادی عشق و بت‌پرستی غوطه‌ورم.
از دل پرخون مستان ای پری غافل مشو
کاین حریفان را به جای باده خون در شیشه است
هوش مصنوعی: ای پری، غافل مشو از درد دل مستان؛ چرا که در این مهمانی، به جای باده، خون در شیشه ریخته شده است.
دوستان، مهر چنین سروی ز دل چون برکنم
کاین نهال فتنه را در جان من صد ریشه است
هوش مصنوعی: دوستان، چگونه می‌توانم محبت این سرو زیبا را از دل خود بزدایم، در حالی که این درخت فتنه در وجود من ریشه‌های زیادی دارد؟
ساز عشق از خسرو آمد سوز عشق از کوهکن
کوهکن را نغمه عشرت صدای تیشه است
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عمیق از شخصی به نام خسرو ناشی می‌شود و آن احساسات مانند آوای دل‌انگیزی از یک کوه‌نورد به گوش می‌رسد. کوه‌نورد با صدای تیشه‌اش، نشانه‌ای از شادی و خوشی را به نمایش می‌گذارد.
از تو ما را کی بود اندیشه بوس و کنار
فکر پابوس تو ما را غایت اندیشه است
هوش مصنوعی: ما هرگز به فکر بوسه و نزدیکی با تو نیستیم، چرا که تنها آرزوی ما همان خدمتگزاری و ارادت به پای توست.
کی رقیب سگ‌صفت جا در سر کویش کند
او چه سگ باشد که اهلی شیر این سربیشه است
هوش مصنوعی: کیست که بتواند در سر کوی او جا بگیرد؟ او چه سگ باشد که اهلی شیر این دشت است.