گنجور

شمارهٔ ۱۵

گر نامه بی‌نامِ خوشت بوسد زبان خامه را
آن رو سیاهی بس بود تا روز محشر نامه را
دلدادهٔ نام توام از هرکه نامت بشنوم
بر مژده نام خوشت هم جان دهم هم جامه را
من کشتهٔ خط توام کم ران به خون من قلم
سرخی به خون من مده منقار زاغ خامه را
از یک نظر در کوی تو صد شیخ صنعان بت‌پرست
رسوای عالم می‌کند عشق تو صد علّامه را
از حلقهٔ مستان تو خیل ملک بی‌بهره‌اند
کز صحبت خاصان حق فیضی نباشد عامه را
اهلی سخن کوتاه کن افسانه‌گویی تا به کی؟
هنگام خواب القصه شد بر هم زن این هنگامه را

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر نامه بی‌نامِ خوشت بوسد زبان خامه را
آن رو سیاهی بس بود تا روز محشر نامه را
هوش مصنوعی: اگر نامه‌ای که نام تو بر آن نیست، قلم را با لذت ببوسد، این سیاهی نقش بر کاغذ تا روز قیامت کافی است.
دلدادهٔ نام توام از هرکه نامت بشنوم
بر مژده نام خوشت هم جان دهم هم جامه را
هوش مصنوعی: من به نام تو عشق می‌ورزم و هر بار که نامت را می‌شنوم، هم جانم را فدای تو می‌کنم و هم لباس خود را.
من کشتهٔ خط توام کم ران به خون من قلم
سرخی به خون من مده منقار زاغ خامه را
هوش مصنوعی: من عاشق زیبایی خط تو هستم، اما بی‌مورد خون مرا به آن تشبیه نکن. نگذار که نوک پرنده‌ی زاغ، به خوشنویسی من آسیب بزند.
از یک نظر در کوی تو صد شیخ صنعان بت‌پرست
رسوای عالم می‌کند عشق تو صد علّامه را
هوش مصنوعی: از یک دیدگاه، عشق تو باعث می‌شود که تعداد زیادی از عالمان و دانشمندان، که خود را با وقار و مقام می‌دانند، به شیوه‌ای رسوا و شرمنده در نظر دیگران ظاهر شوند. عشق تو به قدری قدرتمند است که حتی کسانی که در مقام‌های بلندی هستند، به طور علنی به شیفتگی دچار می‌شوند.
از حلقهٔ مستان تو خیل ملک بی‌بهره‌اند
کز صحبت خاصان حق فیضی نباشد عامه را
هوش مصنوعی: افراد عادی از فیض و برکات خاصان حق بی‌بهره‌اند، چرا که تنها مستان و اهل معرفت از این خوشحالی و لذت بهره‌مند هستند.
اهلی سخن کوتاه کن افسانه‌گویی تا به کی؟
هنگام خواب القصه شد بر هم زن این هنگامه را
هوش مصنوعی: ای اهلی عزیز، دیگر بس است داستان‌سرایی. تا کی می‌خواهی از افسانه‌ها بگویی؟ حالا وقت خواب است، این شلوغی را کنار بگذار.