گنجور

شمارهٔ ۱۴۴

نمود چاک گریبان تنت که نسترن است
تو یوسفی و گواه تو چاک پیرهن است
حریف شاهد و ساقی کجا بود زاهد
میان خضر و مسیحا نه جای اهرمن است
سبو بیار که آبی بر آتش بزنم
که آتشی عجب امروز در نهاد من است
تو سر عشق چه دانی خموش شو واعظ
سخن دراز مکن درس عشق یک سخن است
ز غصه چاک زدن جامه تا بکی اهلی
گذار جامه دریدن، که نوبت کفن است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نمود چاک گریبان تنت که نسترن است
تو یوسفی و گواه تو چاک پیرهن است
هوش مصنوعی: تعبیر زیبایی از زیبایی و جذابیت توست. چاک گریبانت که مانند گل نسترن است، نشان می‌دهد که تو همچون یوسف خوش‌اندام و زیبا هستی، و شواهد این زیبایی در چاک نزدیک به تنت آشکار است.
حریف شاهد و ساقی کجا بود زاهد
میان خضر و مسیحا نه جای اهرمن است
هوش مصنوعی: زاهدی که در جمع خضر و مسیحا قرار دارد، جایی برای اهریمن و وسوسه‌های شیطانی وجود ندارد. بنابراین، او نمی‌تواند با معشوق و شراب‌آورنده رقابت کند.
سبو بیار که آبی بر آتش بزنم
که آتشی عجب امروز در نهاد من است
هوش مصنوعی: یک ظرف آب بیاور تا بر روی آتش بریزم، چون امروز در دل من آتش عجیبی شعله‌ور است.
تو سر عشق چه دانی خموش شو واعظ
سخن دراز مکن درس عشق یک سخن است
هوش مصنوعی: در مورد عشق چیزی نگو، ای واعظ، صحبت اضافه نکن. در واقع، درس عشق تنها یک جمله است.
ز غصه چاک زدن جامه تا بکی اهلی
گذار جامه دریدن، که نوبت کفن است
هوش مصنوعی: تا کی باید به خاطر غم و اندوه، لباس‌ها را پاره کرد؟ بهتر است که به یاد داشته باشیم که روزی نوبت کفن و خاکسپاری خواهد رسید.