گنجور

شمارهٔ ۱۴۳

در کوی تو از دست رقیبان گذرم نیست
ورهم گذرم هست مجال نظرم نیست
گر تیغ رسد بر سرم از عشق ننالم
من عاشق و رندم ز سر خود خبرم نیست
تا مرغ گلستان توام نیست زمانی
کز دست تو صد خار جفا بر جگرم نیست
جان هیچ نیرزد غرضم عرض نیازست
بپذیر نیازم که متاع دگرم نیست
شادم زدهان تو به دشنام چو اهلی
من طوطی محرومم و بخت شکرم نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در کوی تو از دست رقیبان گذرم نیست
ورهم گذرم هست مجال نظرم نیست
هوش مصنوعی: در اینجا می‌گوید: در جایی که تو هستی، امکان گذر از کنجکاوی‌های رقبای عشقی‌ام وجود ندارد و حتی اگر هم بخواهم بگذرم، فرصتی برای نگاهی کردن به تو ندارم.
گر تیغ رسد بر سرم از عشق ننالم
من عاشق و رندم ز سر خود خبرم نیست
هوش مصنوعی: اگر در عشق، سختی‌ها و مشکلاتی به من برسد، از آن شکایت نمی‌کنم. من عاشق و آزاداندیش هستم و از حال خود بی‌خبرم.
تا مرغ گلستان توام نیست زمانی
کز دست تو صد خار جفا بر جگرم نیست
هوش مصنوعی: تا وقتی که تو در دلم جا نداری، هیچ دشواری و زخم جفا نمی‌تواند مرا آزار دهد.
جان هیچ نیرزد غرضم عرض نیازست
بپذیر نیازم که متاع دگرم نیست
هوش مصنوعی: جان من هیچ ارزشی ندارد اگر هدفم فقط درخواست نیاز باشد. لطفاً درخواست من را بپذیر، زیرا چیزی دیگر برای عرضه ندارم.
شادم زدهان تو به دشنام چو اهلی
من طوطی محرومم و بخت شکرم نیست
هوش مصنوعی: شادم، اما تو به من توهین می‌کنی؛ مثل هجرت کرده‌ای که من فقط یک طوطی بی‌خبر هستم و بخت خوبی ندارم.