گنجور

شمارهٔ ۱۳۶

شاهباز عشق سیری کرد بر بالا و پست
هر دو عالم گشت و آخر بر سر مجنون نشست
هرکه مهر سبز خطان در دل او شد عزیز
تا نرست از خاک گورش سبزه از خواری نرست
حق پرستی در سر و افسردگی در دل چه سود
جان فدای گرمی پروانه آتش پرست
رندی از شاه و گدا در کوی خوبان عیب نیست
خوش بود افتادگی و نیستی از هر که هست
چاک جیب جان چو خواهد بود از دست اجل
من بدست خویش کردم تا کشد بیگانه دست
در سر بازار هستی تا نظر می افکنم
به ز سیمین ساعدان نقدی نمی آید بدست
صد درم بر دل گشود آنکس که گفتا لب ببند
تا خدا نگشود صد در بر کسی یک در نبست
خاک اهلی شد گل از می گر گلی بر وی دمید
هر که آن گل بو کند تا حشر خواهد بود مست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاهباز عشق سیری کرد بر بالا و پست
هر دو عالم گشت و آخر بر سر مجنون نشست
هوش مصنوعی: پرنده‌ای آزاد در عشق، در آسمان و زمین جستجو کرد و در نهایت به سراغ مجنون رفت و بر روی او قرار گرفت.
هرکه مهر سبز خطان در دل او شد عزیز
تا نرست از خاک گورش سبزه از خواری نرست
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش عشق و محبت به اهل بیت و پیامبر (ص) باشد، تا زمانی که از خاک قبرش رستاخیز و سبز شدن بهشت را نبیند، از ذلت و خواری نجات نخواهد یافت.
حق پرستی در سر و افسردگی در دل چه سود
جان فدای گرمی پروانه آتش پرست
هوش مصنوعی: پرستش حق و داشتن دل افسرده هیچ سودی ندارد. جانم را فدای حرارت عشق و اشتیاقی می‌کنم که پروانه به آتش دارد.
رندی از شاه و گدا در کوی خوبان عیب نیست
خوش بود افتادگی و نیستی از هر که هست
هوش مصنوعی: هر کسی، چه زاهد و چه درویش، در محله‌ی خوبان عیبی ندارد. خوبی و ارزش انسانیت در افتادگی و تواضع اوست، نه در ثروت و مقامش.
چاک جیب جان چو خواهد بود از دست اجل
من بدست خویش کردم تا کشد بیگانه دست
هوش مصنوعی: اگر جانم بخواهد که در چنگال مرگ بیفتد، آن زمان با دستان خودم کاری می‌کنم تا بیگانه نتواند مرا بگیرد.
در سر بازار هستی تا نظر می افکنم
به ز سیمین ساعدان نقدی نمی آید بدست
هوش مصنوعی: در بازار زندگی هستی و هر بار که نگاه می‌کنم، به جای زیبایی‌ها و جواهرات، چیزی ارزشمند به دست نمی‌آید.
صد درم بر دل گشود آنکس که گفتا لب ببند
تا خدا نگشود صد در بر کسی یک در نبست
هوش مصنوعی: آن کسی که گفت لب را ببند تا خدا در قلبت را باز کند، صد در را به دل گشود. اما برای کسی که در دلش را بسته بود، حتی یک در هم باز نشد.
خاک اهلی شد گل از می گر گلی بر وی دمید
هر که آن گل بو کند تا حشر خواهد بود مست
هوش مصنوعی: خاک زیر پا به زندگی آمد و گل در آغوش می شکفت. هر که بویی از آن گل بردارد تا روز قیامت سرشار از شادی و سرمستی خواهد بود.