گنجور

شمارهٔ ۱۳۴

هر که در عشق بتان بی درد زیست
در ره دنیا و دین نامرد زیست
هر که واقف از خزان عمر گشت
با سرشک سرخ و روی زرد زیست
کی به کس مجنون شود فردا انیس
او که امروز از دو عالم فرد زیست
چون نسوزد دل؟ چو شمع از آه گرم
کی درین آتش توان دلسرد زیست
ای خوشا وقت سبکروحی که او
چون نسیم صبح عالمگرد زیست
ساقیا می ده که بی جام شراب
کم کسی زین خاکدان بی گرد زیست
از غم اهلی مخور غم ای پری
زانکه او تا زیست غم پرورد زیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که در عشق بتان بی درد زیست
در ره دنیا و دین نامرد زیست
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق معشوقان بدون درد و رنج زندگی کند، در مسیر دنیا و دیانت، انسانی نامرد و بی‌نیکویی است.
هر که واقف از خزان عمر گشت
با سرشک سرخ و روی زرد زیست
هوش مصنوعی: هر کسی که از گذر عمر و زوال آن آگاه شد، زندگی‌اش را با اندوه و گریه و با چهره‌ای رنگ‌پریده سپری کرد.
کی به کس مجنون شود فردا انیس
او که امروز از دو عالم فرد زیست
هوش مصنوعی: کیست که فردا به کسی مجنون شود، در حالی که آن کسی که امروز در دو جهان بی‌نظیر است؟
چون نسوزد دل؟ چو شمع از آه گرم
کی درین آتش توان دلسرد زیست
هوش مصنوعی: دل چگونه می‌تواند نسوزد؟ وقتی که مانند شمع از دل سوزان و اشک گرم هستم، در این آتش چگونه می‌توانم بدون دلسردی زندگی کنم؟
ای خوشا وقت سبکروحی که او
چون نسیم صبح عالمگرد زیست
هوش مصنوعی: ای خوشا زمانی که روح آزاد و سبکبال است و مانند نسیم صبح در جهان بگردد و زندگی کند.
ساقیا می ده که بی جام شراب
کم کسی زین خاکدان بی گرد زیست
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب را به ما بده، چرا که بدون جام شراب، کم کسی از این خاکدان زندگی می‌کند و بی‌نیازی از دنیا دشوار است.
از غم اهلی مخور غم ای پری
زانکه او تا زیست غم پرورد زیست
هوش مصنوعی: نگران غم اهلی نباش، ای پری، چرا که او تا زمانی که زنده بود، همیشه در غم به سر می‌برد.