گنجور

شمارهٔ ۱۳۳

از نرگس توام نظری ای پسر بس است
چشمی به من فکن که مرا یک نظر بس است
گر آب خضر نیست جگر تشنه تو را
پیکان آبدار تواش در جگر بس است
ای آنکه محرمی بر آن شوخ سعی کن
چندانکه نام من ببری اینقدر بس است
دستم نمی رسد که به بر گیرمت ولی
دست خیال تو مرا در کمر بس است
کی وصل گل به مرغ گرفتار می رسد
بویی که میرسد ز نسیم سحر بس است
باشد که ناله یی بکند در دل تو کار
از صد هزار ناله یکی کارگر بس است
گر خاک رهگذار تو اهلی نشد زبخت
اورا به چشم گردی از آن رهگذر بس است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از نرگس توام نظری ای پسر بس است
چشمی به من فکن که مرا یک نظر بس است
هوش مصنوعی: از نگاه تو، ای پسر، تنها یک نگاه کافی است برای من. من به یک اشاره از چشمان تو محتاجم.
گر آب خضر نیست جگر تشنه تو را
پیکان آبدار تواش در جگر بس است
هوش مصنوعی: اگر آب زندگی‌بخش خضر وجود ندارد، پس تیر آبدار تو که در دل تشنگی‌ام نشسته، کافی است.
ای آنکه محرمی بر آن شوخ سعی کن
چندانکه نام من ببری اینقدر بس است
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر آن معشوق خاص به خود می‌بالید، تلاش کن به اندازه‌ای که نام من را بر زبان می‌آوری، همین اندازه کافی است.
دستم نمی رسد که به بر گیرمت ولی
دست خیال تو مرا در کمر بس است
هوش مصنوعی: نمی‌توانم به تو نزدیک شوم و تو را در آغوش بگیرم، اما خیال تو برای من کافی است و همیشه در قلبم حضور داری.
کی وصل گل به مرغ گرفتار می رسد
بویی که میرسد ز نسیم سحر بس است
هوش مصنوعی: گاهی اوقات روح و دل انسان از زیبایی‌هایی همچون گل و پرنده‌ای محبوس، بویی دلنشین به مشام می‌رسند که تنها با لطافت و آرامش صبحگاهی قابل درک است. این احساس زیبا و دل‌انگیز به تنهایی کافی است تا انسان را سرشار از شوق و عشق کند.
باشد که ناله یی بکند در دل تو کار
از صد هزار ناله یکی کارگر بس است
هوش مصنوعی: شاید یک صدای دل‌انگیز در درونت بپیچد که از هزار ناله، تنها یکی می‌تواند تأثیری واقعی داشته باشد.
گر خاک رهگذار تو اهلی نشد زبخت
اورا به چشم گردی از آن رهگذر بس است
هوش مصنوعی: اگر خاک جاده‌ات به کسی وفادار نماند، همین که او تو را با نگاهی ببیند، برایش کافی است.