گنجور

شمارهٔ ۱۲۹

زهی ملاحت و خوبی که با تو محبوب است
که خشم و ناز و وفا هرچه می کنی خوب است
بکن هر آنچه تو خواهی که گر وفا نبود
کرشمه های جفا نیز از تو مطلوب است
تو آفتاب جهانی ازین مشو در تاب
که ذره یی بهوا داری تو منسوب است
میان ما و تو ای مه به نامه حاجت نیست
که هر اشارت ابرو هزار مکتوب است
کنون که سنبل تر حلقه می زند بر گل
مپوش زلف که مرغوله تو مرغوب است
به خاکروبی میخانه سرخوشم کانجا
ز آستین مرقع صد آستین روب است
به بوسه گر دل مسکین نوازیی داری
تو خود ببخش که اهلی گدای محجوب است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.