شمارهٔ ۱۱۵۵
چنان گردد خیالش چشم اشکبار من
که میپندارم اینک خواهد آمد در کنار من
شب هجران چه سان بر بستر راحت نهم پهلو
که هر مو دور ازو خاریست در جسم فکار من
ز من دارد فراغ آنشوخ و من در آتش محنت
بدین امید میسوزم که خواهد گشت یار من
چو مجنون بیرخ لیلی چنان کز وی غباری ماند
مگر باد آورد روزی بکوی او غبار من
تنم خاک ره یارست و جان چون گردباد از شوق
برقص افتاده و گردش همیگردد غبار من
مراد من ازو اهلی بود فکر محال اما
خدا محروم نگذارد دل امیدوار من
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنان گردد خیالش چشم اشکبار من
که میپندارم اینک خواهد آمد در کنار من
هوش مصنوعی: خیال او به قدری در ذهنم قوی است که چشمانم پر از اشک میشود، و احساس میکنم که او اکنون در کنارم خواهد بود.
شب هجران چه سان بر بستر راحت نهم پهلو
که هر مو دور ازو خاریست در جسم فکار من
هوش مصنوعی: در شب جدایی، چگونه میتوانم بر بستر آرامش دراز بکشم در حالی که هر تار موی او برای من همچون خاری در بدنم است؟
ز من دارد فراغ آنشوخ و من در آتش محنت
بدین امید میسوزم که خواهد گشت یار من
هوش مصنوعی: آن معشوق از من بیخبر است و در آرامش به سر میبرد، در حالی که من در شدت درد و رنج منتظر هستم که روزی او به من خواهد پیوست.
چو مجنون بیرخ لیلی چنان کز وی غباری ماند
مگر باد آورد روزی بکوی او غبار من
هوش مصنوعی: مجنون به خاطر لیلی به شدت پریشان و دلتنگ است و همچون غباری در فضا باقی مانده است. او امید دارد که روزی بادی بیاید و او را به سوی عشقش، لیلی، ببرد و غبار نگرانیش را از بین ببرد.
تنم خاک ره یارست و جان چون گردباد از شوق
برقص افتاده و گردش همیگردد غبار من
هوش مصنوعی: بدن من به خاک راه محبوبم آغشته شده و جانم از سر شوق همچون گردبادی در حال رقص و چرخش است، به طوری که غبار وجودم همه جا پخش شده.
مراد من ازو اهلی بود فکر محال اما
خدا محروم نگذارد دل امیدوار من
هوش مصنوعی: منظور من از او این است که با وجود افکار غیرممکن، اما خداوند دل امیدوار من را بی بهره نخواهد گذاشت.