شمارهٔ ۱۱۵۰
گر با تو نیم دولتم ای شوخ بس است این
کز دور مرا بینی و گویی چه کس است این
گفتی که شبت ناله بسی پست برآید
مارا نفسی نیست مگر هم نفس است این
پروانه تواند به رخ شمع نظر دوخت
ای مردمک دیده نه کار مگس است این
جز مردن و کشتن سخن از عشق نگویم
تا خلق نگویند که صاحب هوس است این
اهلی به دعا باز چه دارد اجل از خود
چون در شب هجران تو فریادرس است این
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر با تو نیم دولتم ای شوخ بس است این
کز دور مرا بینی و گویی چه کس است این
هوش مصنوعی: اگر با تو هیچ ثروتی نداشته باشم، همین که از دور مرا ببینی و بگویی چه کسی است، برای من کافی است.
گفتی که شبت ناله بسی پست برآید
مارا نفسی نیست مگر هم نفس است این
هوش مصنوعی: گفتی شبها صدای نالههای زیادی به گوش میرسد، اما ما هیچ نفسی نداریم جز اینکه با هم همنفس هستیم.
پروانه تواند به رخ شمع نظر دوخت
ای مردمک دیده نه کار مگس است این
هوش مصنوعی: پروانه میتواند بر شمع بنشیند و به شعله آن خیره شود، اما ای مردمک چشم، این کار مگس نیست.
جز مردن و کشتن سخن از عشق نگویم
تا خلق نگویند که صاحب هوس است این
هوش مصنوعی: من فقط درباره عشق صحبت نمیکنم، مگر اینکه به مرگ و کشتن اشاره باشد؛ زیرا نمیخواهم مردم بگویند که من فقط به دنبال هوس هستم.
اهلی به دعا باز چه دارد اجل از خود
چون در شب هجران تو فریادرس است این
هوش مصنوعی: در دل شب جدایی تو، چگونه میتواند مرگ خود را به دعا بخشیده باشد، وقتی که تو سرپناه و فریادرس منی؟