شمارهٔ ۱۱۴۶
گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن
کعبه بر هم مزن آتشکده انگیز مکن
مرهم ریش دلم کز سخن تلخ کنی
باری از خنده پنهان نمک آمیز مکن
ایکه در گلشن حسنی و جوانی سرمست
تکیه بر نازکی سبزه نوخیز مکن
خون من هم ز دل و دیده من باز طلب
پرسش قتلم از آن غمزه خونریز مکن
یا بنه دل بگرفتاری و محنت اهلی
یا نظر در سر آن زلف دلاویز مکن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر نه کافر بچه یی آتش دل تیز مکن
کعبه بر هم مزن آتشکده انگیز مکن
هوش مصنوعی: اگر غیر از کافر، بچهای هستی، دلخوری و شوق خود را زیاد نکن. کعبه را ویران نکن و آتشکده را شعلهور نکن.
مرهم ریش دلم کز سخن تلخ کنی
باری از خنده پنهان نمک آمیز مکن
هوش مصنوعی: دل من زخمی است و تو با سخنان تلخت آن را بیشتر جریحهدار میکنی. لطفاً در پوشش خنده و شوخی، به این زخم نمک نپاش.
ایکه در گلشن حسنی و جوانی سرمست
تکیه بر نازکی سبزه نوخیز مکن
هوش مصنوعی: در باغی که پر از زیبایی و جوانی است، از تکیه کردن بر لطافت و نرمی چمن تازه رشد کرده خودداری کن.
خون من هم ز دل و دیده من باز طلب
پرسش قتلم از آن غمزه خونریز مکن
هوش مصنوعی: خون من را از دل و چشمانم طلب کن و دربارهی قتل من سؤال کن، اما از آن چشم نازکدل و قاتل غمگین نپرس.
یا بنه دل بگرفتاری و محنت اهلی
یا نظر در سر آن زلف دلاویز مکن
هوش مصنوعی: یا به حال دل خود فکر کن و از سختیها و مشکلاتش غمی به دل راه نده، یا این که به زیباییهای آن زلف دلربا توجه کن و از آن لذت ببر.