شمارهٔ ۱۱۳۱
چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم
چون سگان ریش کهن را بزبان تازه کنم
شوقم اندازه حسن تو ندارد ایمه
کی توانم که نظر بر تو به اندازه کنم
چشم بستم ز تو و عشق نه آنست که من
تکیه بر ملک دل از بستن دروازه کنم
گر تو ای تازه خط از زلف نبخشی تاری
نسخه جان پریشان بچه شیرازه کنم
اهلی از عشق چو بلبل نکنم ناله که من
عشقبازی نه پی شهرت و آوازه کنم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند نالم ز غم و شهر پر آوازه کنم
چون سگان ریش کهن را بزبان تازه کنم
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهی که دارم، بارها و بارها شکایت میکنم و صدایم را بلند میکنم؛ درست مانند سگان بزرگسال و سالمندی که به زبانی جدید صحبت میکنند.
شوقم اندازه حسن تو ندارد ایمه
کی توانم که نظر بر تو به اندازه کنم
هوش مصنوعی: علاقه و اشتیاق من به زیبایی تو حد و اندازهای ندارد. چگونه میتوانم نگاهی به تو بیفکنم که به اندازه این احساس باشد؟
چشم بستم ز تو و عشق نه آنست که من
تکیه بر ملک دل از بستن دروازه کنم
هوش مصنوعی: چشمم را بر روی تو بستم اما عشق واقعی این نیست که من تکیه بر قلبم بزنم و دروازهاش را ببندم.
گر تو ای تازه خط از زلف نبخشی تاری
نسخه جان پریشان بچه شیرازه کنم
هوش مصنوعی: اگر تو ای زیبای با طراوت، از زلف خود تار ندهی، من نسخهای از جان بیقرارم را آماده میکنم.
اهلی از عشق چو بلبل نکنم ناله که من
عشقبازی نه پی شهرت و آوازه کنم
هوش مصنوعی: من از عشق چون بلبل نمینالم، چون عشقبازی میکنم نه به خاطر شهرت و آوازه.