گنجور

شمارهٔ ۱۱۲

وقت طرب ایام گل و موسم کشت است
میخانه ما در همه ایام بهشت است
بی یاد تو در هیچ مقامی نه نشستم
گر گوشه محراب و گر کنج کنشت است
سر تا قدمی روشنی دیده چو خورشید
ایزد تن پاکت مگر از نور سرشتست
آدم به چنین خوبی و عیسی نفسی نیست
حقا که پری هم سخنش پیش تو زشت است
چون دوخته گردد دل صد چاک تو اهلی
چون رشته مقصود ترا چرخ نرشتست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وقت طرب ایام گل و موسم کشت است
میخانه ما در همه ایام بهشت است
هوش مصنوعی: در زمان خوشی و زیبایی‌ها، فصل گل و کشت crops است. جایی که ما برای خوشی و شادی به آن می‌رویم، در تمام دوران مانند بهشت می‌باشد.
بی یاد تو در هیچ مقامی نه نشستم
گر گوشه محراب و گر کنج کنشت است
هوش مصنوعی: بدون یاد تو در هیچ مکانی آرام نگرفته‌ام، حتی اگر در گوشه محراب یا کنار معبد باشم.
سر تا قدمی روشنی دیده چو خورشید
ایزد تن پاکت مگر از نور سرشتست
هوش مصنوعی: تمام وجودت مانند خورشید درخشان است، آیا ممکن است که پاکی جسم تو از نور ذاتت ناشی شده باشد؟
آدم به چنین خوبی و عیسی نفسی نیست
حقا که پری هم سخنش پیش تو زشت است
هوش مصنوعی: آدمی به چنین نیکی و فطرت لطیف نیست؛ واقعاً حتی پری نیز در برابر تو از گفت‌وگو کردن شرمنده است.
چون دوخته گردد دل صد چاک تو اهلی
چون رشته مقصود ترا چرخ نرشتست
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان به دردهای زیادی دچار می‌شود، مانند این است که همه آن زخم‌ها و دردها در هم تنیده شده‌اند. اما زمانی که به هدف و مقصود خود نگاه می‌کند، می‌بیند که تقدیر و سرنوشت او به گونه‌ای دیگر رقم خورده و آنچه می‌خواسته، به دست نیامده است.