گنجور

شمارهٔ ۱۱۱۱

پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ایم
خواری ز پیش ماست که بسیار مانده ایم
از جور سنگ فتنه رفیقان گریختند
ما پا سکشته ایم حزین وار مانده ایم
مجنون و کوهکن ز غم آسوده دل شدند
ماییم کز غم تو دل افکار مانده ایم
بردند دیگران بسخن کار خود ز پیش
ما بیزبان چو صورت دیوار مانده ایم
یوسف عزیز مصر شد و ما ز شوق او
حیران هنوز بر سر بازار مانده ایم
آن بیوفا طبیب نپرسد ز درد ما
ما از امید خسته و بیمار مانده ایم
هر کسکه هست همدم یاریست در جهان
اهلی من و توایم که بی یار مانده ایم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیشت چو آب دیده خود خوار مانده ایم
خواری ز پیش ماست که بسیار مانده ایم
هوش مصنوعی: ما در برابر تو مانند آب دیده خجالت کشیده‌ایم و حالتی ذلت‌آور داریم، چرا که مدت زیادی است که در این وضع به سر می‌بریم.
از جور سنگ فتنه رفیقان گریختند
ما پا سکشته ایم حزین وار مانده ایم
هوش مصنوعی: از ظلم و بدی که دوستان به بار آوردند، دیگران فرار کردند. اما ما در این میان با شکست و ناامیدی باقی مانده‌ایم.
مجنون و کوهکن ز غم آسوده دل شدند
ماییم کز غم تو دل افکار مانده ایم
هوش مصنوعی: مجنون و کوه‌نشین از درد و غم راحت شده‌اند، اما ما هنوز به خاطر غمت در دل‌مان غم و اندیشه داریم.
بردند دیگران بسخن کار خود ز پیش
ما بیزبان چو صورت دیوار مانده ایم
هوش مصنوعی: دیگران با سخن خود کارهایشان را انجام می‌دهند، اما ما همچنان در سکوت و بدون صدای بیان باقی مانده‌ایم، مانند دیواری که تنها به شکل خود تکیه کرده است.
یوسف عزیز مصر شد و ما ز شوق او
حیران هنوز بر سر بازار مانده ایم
هوش مصنوعی: یوسف به مقام والا و عزت در مصر رسید و ما هنوز به شوق و اشتیاق او سرگردان و بلاتکلیف در بازار مانده‌ایم.
آن بیوفا طبیب نپرسد ز درد ما
ما از امید خسته و بیمار مانده ایم
هوش مصنوعی: آن بیوفا (غیر وفادار) پزشک به درد ما توجهی نمی‌کند. ما هم از امید ناامید و به شدت بیمار شده‌ایم.
هر کسکه هست همدم یاریست در جهان
اهلی من و توایم که بی یار مانده ایم
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیا همدم و یاری دارد، خوشبخت است. اما من و تو که بی‌یار مانده‌ایم، در واقع در تنهایی به سر می‌بریم.