شمارهٔ ۱۱۰۶
نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من هم
نه دوست غیر تو دارم کسی نه دشمن هم
طمع بعمر ابد از حیات وصلم بود
کنون ز هجر تو راضی شدم بمردن هم
دریغ کشت جوانی که برق پیری سوخت
برفت خرمی ما بباد و خرمن هم
نشاط گمشده می جویم و نمی یابم
ز عیش مطرب و ساقی و گشت گلشن هم
فغان ز تیره شبی، وه کجا شد آن شبها
که آمدی بدرم مه زبام و روزن هم
جفا کش همه خلقیم و دست ما کوتاه
نمیرسد بگریبان کس بدامن هم
چراغ اهلی دلخسته برفروز از وصل
که جان چو شمع گدازد ز فرقت و تن هم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه کس ز بهر تو یارم نه یار کس من هم
نه دوست غیر تو دارم کسی نه دشمن هم
هوش مصنوعی: نه کسی به خاطر تو در کنارم هست و نه من برای کسی دیگر یاری دارم. نه دوستی غیر از تو دارم و نه دشمنی.
طمع بعمر ابد از حیات وصلم بود
کنون ز هجر تو راضی شدم بمردن هم
هوش مصنوعی: من به خاطر امید به زندگی ابدی در کنار تو بودم، اما حالا به خاطر دوریات راضیام به مرگ.
دریغ کشت جوانی که برق پیری سوخت
برفت خرمی ما بباد و خرمن هم
هوش مصنوعی: ای کاش جوانیام هدر نمیرفت و بر اثر سرعت پیری، شادی و خوشیام از بین نمیرفت و زندگیام نیز نابود نمیشد.
نشاط گمشده می جویم و نمی یابم
ز عیش مطرب و ساقی و گشت گلشن هم
هوش مصنوعی: من در پی شادی گمشدهام، اما آن را نمییابم، حتی در لذتهای آواز خوان و شرابخور و گردش در باغ.
فغان ز تیره شبی، وه کجا شد آن شبها
که آمدی بدرم مه زبام و روزن هم
هوش مصنوعی: آه و فغان از شبهای تار و سیاه، وای از آن شبها که تو در درخشش ماه از بام و روزنه به سراغ من میآمدی.
جفا کش همه خلقیم و دست ما کوتاه
نمیرسد بگریبان کس بدامن هم
هوش مصنوعی: ما همه سختیها و ناملایمات را تحمل میکنیم، اما در موقعیتی نیستیم که به کسی آسیب برسانیم یا به کمک او برویم.
چراغ اهلی دلخسته برفروز از وصل
که جان چو شمع گدازد ز فرقت و تن هم
هوش مصنوعی: چراغ دلم از شوق وصال روشن است، زیرا که جانم مانند شمع از جدایی میسوزد و تنم نیز در این حال دچار رنج است.