شمارهٔ ۱۱۰۵
خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم
رفیق و همدم و همراز و همسخن بودم
خوش آنکه جلوه چو میکرد آفتاب رخش
من آفتاب پرستی چو برهمن بودم
خوش آنکه در چمن حسن آنگل از مستی
همی شکفت و منش بلبل چمن بودم
خوش آنکه لعل لبش چونشکر فشان میشد
من از نشاط چون طوطی شکر شکن بودم
خوش آنکه پیش لبش میگریست شیشه می
که من بخنده چو ساغر از آن دهن بودم
خوش آنکه آن دهنم خاتم سلیمان بود
بر غم خصم من ایمن ز اهرمن بودم
کنون ز نرگس او یک نظر مرا اهلی
امید نیست تو گویی که آن نه من بودم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آنکه همنفس یار خویشتن بودم
رفیق و همدم و همراز و همسخن بودم
هوش مصنوعی: شادی من در این است که دوست و یار خود را در کنار دارم و با او همگام و همفکر هستم.
خوش آنکه جلوه چو میکرد آفتاب رخش
من آفتاب پرستی چو برهمن بودم
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که وقتی چهرهی محبوبش را میبیند، احساس میکند که نور آفتاب را تجربه میکند. من نیز مانند برهمن، که یک شخصیت مقدس در هند است، به پرستش این روشنی و زیبایی دلبستهام.
خوش آنکه در چمن حسن آنگل از مستی
همی شکفت و منش بلبل چمن بودم
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسی که در باغ زیبایی شکوفه میزند و من مثل بلبل باغ هستم که از عشق و شوق او سرشارم.
خوش آنکه لعل لبش چونشکر فشان میشد
من از نشاط چون طوطی شکر شکن بودم
هوش مصنوعی: کسی که لبهایش مانند شکر میدرخشد، خوشبخت است. من از شوق و شادی مانند طوطی که شکر میشکند، خوشحال و سرزنده بودم.
خوش آنکه پیش لبش میگریست شیشه می
که من بخنده چو ساغر از آن دهن بودم
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که شیشهی می در پیش لبش در حال گریه است، همچنان که من از آن لبخند میزدم و گویی در آن مینوشیدم.
خوش آنکه آن دهنم خاتم سلیمان بود
بر غم خصم من ایمن ز اهرمن بودم
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که دلش مانند خاتم سلیمان است و به همین خاطر از غم و دشمنیهای دیگران در امان است.
کنون ز نرگس او یک نظر مرا اهلی
امید نیست تو گویی که آن نه من بودم
هوش مصنوعی: حالا از نگاه نرگس او، به من امیدی نیست. انگار که آنچه رخ داد، من نبودم.