گنجور

شمارهٔ ۱۱۰۱

همدمان رفتند و من از همرهان وامانده ام
میرم از این غم که بی یاران چرا من زنده ام
تاب وصلم نیست ایمه چون زیم در هجر تو
وای بر مردن چو من در زندگی وامانده ام
داغ سودای غمت دیوانه کردم ای پری
زانسبب چونشمع گه در گریه گه در خنده ام
گرچه آزاد جهانم همچو سرو ای ابر لطف
رحمتی فرما که از دست تهی شرمنده ام
همت من در نظر نارد جز آنخورشید رخ
گرچه درویشم نظر جای بلند افکنده ام
نازنینان گر کشندم سر نمی تابم ز حکم
پادشاهانند ایشان من فقیر و بنده ام
زین چمن اهلی مرا دیگر بهیچ امید نیست
زانکه از شاخ بقا چونغنچه دل برکنده ام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همدمان رفتند و من از همرهان وامانده ام
میرم از این غم که بی یاران چرا من زنده ام
هوش مصنوعی: دوستان و هم صحبتانم رفتند و من تنها مانده‌ام. حس غم و اندوهی که در این تنهایی دارم، مرا به این فکر می‌اندازد که بی‌یاران و بدون همراه چرا باید به حیات ادامه دهم.
تاب وصلم نیست ایمه چون زیم در هجر تو
وای بر مردن چو من در زندگی وامانده ام
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از عشق و جدایی سخن می‌گوید. او می‌گوید که وصال محبوب برای او امکان‌پذیر نیست و در حالی که در دوری او به سر می‌برد، زندگی برایش دشوار و آزاردهنده است. او احساس می‌کند که در وضعیت زندگی‌اش گرفتار مانده و مرگش را به زندگی چنین درده‌ستیز ترجیح می‌دهد.
داغ سودای غمت دیوانه کردم ای پری
زانسبب چونشمع گه در گریه گه در خنده ام
هوش مصنوعی: عشق و longing تو باعث شده است که دیوانه شوم، ای فرشته! به همین دلیل، مثل شمعی می‌سوزم و در حالیکه گاهی می‌خندم و گاهی می‌گریم، در هر دو حالت با عواطف شدید زندگی می‌کنم.
گرچه آزاد جهانم همچو سرو ای ابر لطف
رحمتی فرما که از دست تهی شرمنده ام
هوش مصنوعی: هرچند که در زندگی مانند درخت سرو آزاد و رسا هستم، اما ای ابر مهربان، لطفی کن و به من رحم کن، زیرا از نظر مادی و امکانات به شدت نیازمند و شرمنده‌ام.
همت من در نظر نارد جز آنخورشید رخ
گرچه درویشم نظر جای بلند افکنده ام
هوش مصنوعی: من به دنبال هدفی بزرگ هستم و اگرچه در موقعیت پایین‌تری قرار دارم، اما به روشنی و زیبایی چیزی که می‌خواهم می‌اندیشم.
نازنینان گر کشندم سر نمی تابم ز حکم
پادشاهانند ایشان من فقیر و بنده ام
هوش مصنوعی: اگر معشوقان مرا بکشند، من تحمل نمی‌آورم چون آنها حکمروایانی هستند؛ من فقط یک فقیر و بنده هستم.
زین چمن اهلی مرا دیگر بهیچ امید نیست
زانکه از شاخ بقا چونغنچه دل برکنده ام
هوش مصنوعی: از این باغ دیگر هیچ امیدی ندارم، زیرا مانند غنچه‌ای که از شاخه زندگی جدا شده باشد، دلم را برکنده‌ام.