گنجور

شمارهٔ ۱۰۹۹

ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم
باشد که دست محنت ایام خم دهیم
گنج دل از خرابه می در کف آوریم
وین خاک تیره باز بباد عدم دهیم
ما را کهروی یار نماید ز جام دل
تا چند جان بهر زه پی جام جم دهیم
روزیکه شب کنیم بیوسف رخی چو تو
گر جان دهیم قیمت یکلحظه کم دهیم
اهلی سیه کنیم جهانی چو روز خود
گر شرح دود دل بزبان قلم دهیم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی بیا که دست ارادت بهم دهیم
باشد که دست محنت ایام خم دهیم
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و دست دوستی به من بده تا شاید بتوانیم بار غم‌ها و مشکلات زندگی را با هم سبک کنیم.
گنج دل از خرابه می در کف آوریم
وین خاک تیره باز بباد عدم دهیم
هوش مصنوعی: دل را مانند گنجی از خرابه‌ها می‌جوییم و این خاک تیره را به دست فراموشی می‌سپاریم.
ما را کهروی یار نماید ز جام دل
تا چند جان بهر زه پی جام جم دهیم
هوش مصنوعی: ما را که محبوب ما را با نگاهش به دنیا نشان می‌دهد، تا چه مدت باید جان خود را برای زهر طمع و آرزوها بدهیم؟
روزیکه شب کنیم بیوسف رخی چو تو
گر جان دهیم قیمت یکلحظه کم دهیم
هوش مصنوعی: روزهایی که بی‌یار و دلبر همچون تو می‌گذرد، اگر جان‌مان را هم بدهیم، حتی لحظه‌ای از ارزش آن کم نخواهد شد.
اهلی سیه کنیم جهانی چو روز خود
گر شرح دود دل بزبان قلم دهیم
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا همچون روز خود، درد و غم دل را با قلم به زبان بیاوریم، آنگاه می‌توانیم جهانی تاریک و سیاه بسازیم.