گنجور

شمارهٔ ۱۰۹۷

در چاره مرهم بدل پاره بماندم
از چاره گری بود که بیچاره بماندم
هر بار امید نظری داشتم این بار
نومید ز دیدار تو یکباره بماندم
جان رخت سفر بست و تو از دیده برفتی
من پشت بدیوار ز نظاره بماندم
آواره شدم از سر کویت من مجنون
کس یاد نکرد از من و آواره بماندم
اهلی همه کس شاد شد از خوان وصالش
محروم من از بخت ستمکاره بماندم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در چاره مرهم بدل پاره بماندم
از چاره گری بود که بیچاره بماندم
هوش مصنوعی: در جستجوی درمان برای درد دل، متوجه شدم که خودم در وضعیت سختی قرار گرفتم و هیچ راه حلی برای مشکل خود پیدا نکردم.
هر بار امید نظری داشتم این بار
نومید ز دیدار تو یکباره بماندم
هوش مصنوعی: هر بار که به دیدار تو امیدوار بودم، این بار به یک‌باره ناامید شدم و چشم‌انتظاری‌ام به سر آمد.
جان رخت سفر بست و تو از دیده برفتی
من پشت بدیوار ز نظاره بماندم
هوش مصنوعی: روح تو سفر کرد و از جلوی چشمم رفتی، من اما در پشت دیوار تنها ماندم و به تماشا ادامه دادم.
آواره شدم از سر کویت من مجنون
کس یاد نکرد از من و آواره بماندم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو آواره و بی‌مکان شدم، ولی هیچ‌کس از حال و روز من خبر نداشت و من همچنان در این سرنوشت آواره ماندم.
اهلی همه کس شاد شد از خوان وصالش
محروم من از بخت ستمکاره بماندم
هوش مصنوعی: همه افراد به خاطر رسیدن به معشوق و زندگی خوشبخت، شاد و خوشحال شده‌اند، اما من از شانس بد خود محروم مانده‌ام و به این حالتی که دارم راضی نیستم.