شمارهٔ ۱۰۹۴
ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظر دارم
ز چشمم میکشد تا قطرهای خون در جگر دارم
مکن منع از سجود خود مرا ای سرو چندانی
که در راهت رخ زردی نهم بر خاک و بردارم
چو رو در قبله میآرم سجودم بهر آن باشد
که از محراب ابرویت خیالی در نظر دارم
کجایی آفتاب من که شب تا روز در راهت
به جان کندن چراغ دیده در راه سحر دارم
طبیبا حال اگر پرسی که دردم را کنی درمان
برو درد سرم کم ده که من دردی دگر دارم
چو ناصح در زبان آید مرا موی از بدن خیزد
کزان تیغ زبان در دل هزاران نیشتر دارم
نه تنها از خیال زلف او مویی شدم اهلی
که دستی با خیال موی آن هم در کمر دارم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز خونم سیر کی گردد که با لعلش نظر دارم
ز چشمم میکشد تا قطرهای خون در جگر دارم
هوش مصنوعی: وجود من تا زمانی که به او فکر میکنم و به زیباییاش نظر دارم، هرگز آرام نخواهد شد. او به من نگاه میکند و این نگاهش مرا به شدت تحت تاثیر قرار میدهد، طوری که حتی یک قطرهی خون در دلم هم نمیگذارم.
مکن منع از سجود خود مرا ای سرو چندانی
که در راهت رخ زردی نهم بر خاک و بردارم
هوش مصنوعی: از سجده کردن برای تو مرا بازمدار ای سرو خوش قامت، زیرا که در عشق تو بر زمین، چهرهام را زرد میگذارم و جانم را فدای تو میکنم.
چو رو در قبله میآرم سجودم بهر آن باشد
که از محراب ابرویت خیالی در نظر دارم
هوش مصنوعی: زمانی که به سمت قبله سجده میکنم، هدفم این است که یاد و خاطرهای از زیباییهای ابرویت در ذهنم زنده شود.
کجایی آفتاب من که شب تا روز در راهت
به جان کندن چراغ دیده در راه سحر دارم
هوش مصنوعی: کجایی ای نور زندگیام که شب و روز به خاطر تو در تلاش و سختی هستم و برای دیدنت در صبح زود، چشم به راه ماندهام.
طبیبا حال اگر پرسی که دردم را کنی درمان
برو درد سرم کم ده که من دردی دگر دارم
هوش مصنوعی: اگر از پزشک بپرسی که آیا میتواند دردت را درمان کند، او به تو میگوید که دردهای دیگری هم داری و بهتر است به آنها بپردازی. بنابراین، دعا میکند که درد سرش کمتر شود چون او خود دردی عمیقتر دارد.
چو ناصح در زبان آید مرا موی از بدن خیزد
کزان تیغ زبان در دل هزاران نیشتر دارم
هوش مصنوعی: وقتی کسی نصیحتی به من میکند، به شدت تحت تأثیر قرار میگیرم و این حرفها مانند تیغی هستند که در قلبم زخم میزنند و احساسات عمیقی در من به وجود میآورند.
نه تنها از خیال زلف او مویی شدم اهلی
که دستی با خیال موی آن هم در کمر دارم
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر تصور زلف او اهلی و رام نشدهام، بلکه دستی هم بر تصور موی آن زلف در کمر خود دارم.