شمارهٔ ۱۰۹۰
من از اول ترا خورشید عالم سوز میدیدم
همه امروز می بینند و من آنروز میدیدم
بیاران مینمود از غمزه چشمت مردمی لیکن
من از آن غمزه در دل ناوک دلدوز میدیدم
ز هجرم تیره بخت اکنون کجا شد آن نکو بختی
که خورشید رخت از طالع فیروز میدیدم
خوشا آنشب نشینیها که در جمع سهی قدان
ترا مجلس نشین چونشمع بزم افروز میدیدم
هم از اول که من گشتم چو اهلی مست چشم تو
نشان جادویی زان چشم سحر آموز میدیدم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من از اول ترا خورشید عالم سوز میدیدم
همه امروز می بینند و من آنروز میدیدم
هوش مصنوعی: من از همان ابتدا تو را همچون خورشیدی درخشان و تاثیرگذار میدیدم، در حالی که اکنون دیگران هم همین را میبینند، اما من پیش از همه این را درک کرده بودم.
بیاران مینمود از غمزه چشمت مردمی لیکن
من از آن غمزه در دل ناوک دلدوز میدیدم
هوش مصنوعی: چشمان تو با ناز و غمزه، مردم را به خود جذب میکرد، اما من در دل خود، همان غمزه را به شکل یک تیر آتشین احساس میکردم.
ز هجرم تیره بخت اکنون کجا شد آن نکو بختی
که خورشید رخت از طالع فیروز میدیدم
هوش مصنوعی: از جداییام، بخت تیره و بدبختیام اکنون کجا رفته آن خوشبختی که زمانی با نیکبختیام، صورت تو را مانند خورشید در سرنوشت میدیدم؟
خوشا آنشب نشینیها که در جمع سهی قدان
ترا مجلس نشین چونشمع بزم افروز میدیدم
هوش مصنوعی: شاد باش آن شبی که در کنار زیبایانی مثل تو نشستهام و تو را مانند شمعی روشن در دل جمع میبینم.
هم از اول که من گشتم چو اهلی مست چشم تو
نشان جادویی زان چشم سحر آموز میدیدم
هوش مصنوعی: از همان ابتدا که به دنیای عشق تو وارد شدم، چشمان تو برایم مانند جادوگری بود که سحر و جادو را به نمایش میگذارد و من همواره در آن زیبایی غرق شدم.