شمارهٔ ۱۰۸۹
چو چاره از غم خونخواره نمییابم
جز آنکه جان بدهم چاره یی نمی یابم
بهار عمر خزان کردم از غمت ایگل
هنوز فرصت نظاره یی نمی یابم
ز دست جور تو آواره جهان گشتم
ولیک همچو خود آواره یی نمی یابم
هنوز تیره شبم با هزار مشعل آه
شبی که همچو تو مهپاره یی نمی یابم
خوشم بخواری دل با هزار زخم زبان
بسختی دل خود خاره یی نمی یابم
شبم نمیرود از غصه خواب اگر روزی
ملامتی ز ستمکاره یی نمی یابم
بجان دوست که هرگز ز خانقه اهلی
صفای محبت میخواره یی نمی یابم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو چاره از غم خونخواره نمییابم
جز آنکه جان بدهم چاره یی نمی یابم
هوش مصنوعی: وقتی که نمیتوانم از غم و اندوهی عمیق رهایی یابم، جز اینکه جانم را فدای این درد کنم، هیچ راهحلی برای این وضعیت پیدا نمیکنم.
بهار عمر خزان کردم از غمت ایگل
هنوز فرصت نظاره یی نمی یابم
هوش مصنوعی: به خاطر غم تو، دوران جوانیام را به خزان تبدیل کردم و هنوز فرصتی برای دیدن زیباییها و لذت بردن ندارم.
ز دست جور تو آواره جهان گشتم
ولیک همچو خود آواره یی نمی یابم
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم تو در بهدری و آوارگی در دنیا افتادم، اما باز هم هیچکس را مانند خودم در این آوارگی نمیبینم.
هنوز تیره شبم با هزار مشعل آه
شبی که همچو تو مهپاره یی نمی یابم
هوش مصنوعی: من هنوز در تاریکی شب هستم و با هزاران مشعل سعی در روشن کردن آن دارم، اما شبی که مانند تو، روشن و زیبا باشد، نمیتوانم پیدا کنم.
خوشم بخواری دل با هزار زخم زبان
بسختی دل خود خاره یی نمی یابم
هوش مصنوعی: دل من با هزار زخم زبان به سختی میسوزد، ولی هیچ نشانهای از درد را در خود نمییابم.
شبم نمیرود از غصه خواب اگر روزی
ملامتی ز ستمکاره یی نمی یابم
هوش مصنوعی: شبها به خاطر غصه خوابم نمیبرد، و اگر روزی مورد سرزنش کسی از اهل ستم قرار نگیرم، باز هم آرامش خاطر ندارم.
بجان دوست که هرگز ز خانقه اهلی
صفای محبت میخواره یی نمی یابم
هوش مصنوعی: به خاطر دوستیام، هرگز از خانقاه به کسی که در عشق و محبت مانند مینوشید، چیزی به دست نمیآورم.