گنجور

شمارهٔ ۱۰۹

تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت
هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت
بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست
پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت
بنده خوبان ز ناز هر دو کون آزاده است
هرکه عاقل بود در کوی بتان خود را فروخت
دیدمش دیشب که در کوی مغان می میخرید
آنکه زهد و پارسایی پیش ما صدجا فروخت
نقد عیش از کف مده اهلی که جنت نسیه است
از پی آن نسیه نتاون عیش خود نقدافروخت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت
هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت
هوش مصنوعی: آبروی تو به حدی ارزشمند است که به خاطرش در جاهای مختلف از آن استفاده می‌شود. هر کسی که یوسف را می‌خرد، نمی‌تواند خود را بی‌نیاز نشان دهد.
بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست
پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت
هوش مصنوعی: برای آن شخصی که به دینی غیر از اسلام معتقد است، اگر جانم را هم بپردازم عیبی ندارد. استاد ما در این دنیا و دین، همه‌چیز را به آن شخص فروخت.
بنده خوبان ز ناز هر دو کون آزاده است
هرکه عاقل بود در کوی بتان خود را فروخت
هوش مصنوعی: خدمتگزاران انسان‌های خوب از ناز و لطافت هر دو جهان رها هستند. هر شخص عاقل در نزدیکی زیبایی‌ها و محبوب‌ها، خود را به خوبی می‌فروشد و ارزش خود را می‌فهمد.
دیدمش دیشب که در کوی مغان می میخرید
آنکه زهد و پارسایی پیش ما صدجا فروخت
هوش مصنوعی: دیشب آن کسی را دیدم که در محله مغان، مشغول خرید شراب بود؛ همان کسی که بارها در برابر ما از زهد و پارسایی سخن گفته و آن‌ها را به نمایش گذاشته بود.
نقد عیش از کف مده اهلی که جنت نسیه است
از پی آن نسیه نتاون عیش خود نقدافروخت
هوش مصنوعی: در لذت‌ها و خوشی‌ها سختی‌ها را از دست نده، زیرا بهشت وعده‌ای است که ممکن است به تعویق بیفتد. نباید برای رسیدن به آن، خوشی‌های فعلی خود را قربانی کنی.