شمارهٔ ۱۰۸
بسکه به دل می زنم سنگ که دلدار رفت
کار دل از دست شد دست هم از کار رفت
حال چه پرسی زمن از هجر سوخت
کار به مردن کشید قصه ز گفتار رفت
بود مرادم که زود شب بشود روز وصل
کی به مراد کسی چرخ ستمکار رفت
عمر گرانمایه رفت هجر در آمد زدر
پای گریزم نماند قوت رفتار رفت
ساقی مجلس برفت بزم بر آمد بهم
گل زچمن شد برون رونق گلزار رفت
اهلی اگر جان کنی صرف سگانش رواست
زانکه در آن حلقه دوش ذکر تو بسیار رفت
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بسکه به دل می زنم سنگ که دلدار رفت
کار دل از دست شد دست هم از کار رفت
هوش مصنوعی: به خاطر غم و سنگینی دل، آنقدر به دل خود فشار میآورم که معشوقهام رفته است. حالا دیگر نه دلم آرام دارد و نه دستهایم توان کار کردن.
حال چه پرسی زمن از هجر سوخت
کار به مردن کشید قصه ز گفتار رفت
هوش مصنوعی: اگر از من در مورد درد فراق بپرسی، باید بگویم که این درد به حدی عمیق شده که به مرگ کشیده شده است؛ داستان این جدایی از صحبتهای میان ما آغاز شده.
بود مرادم که زود شب بشود روز وصل
کی به مراد کسی چرخ ستمکار رفت
هوش مصنوعی: من آرزویم این است که هر چه زودتر شب به روز تبدیل شود، اما تا وقتی که چرخ زمان و سرنوشت نامراد به دور خود میچرخد، به خواسته و آرزوی کسی پاسخ نخواهد داد.
عمر گرانمایه رفت هجر در آمد زدر
پای گریزم نماند قوت رفتار رفت
هوش مصنوعی: عمر گرانبهایم گذشت و دوری و جدایی وارد زندگیام شد. اکنون که میخواهم از این وضعیت فرار کنم، دیگر نیرویی برای ادامه ندارم.
ساقی مجلس برفت بزم بر آمد بهم
گل زچمن شد برون رونق گلزار رفت
هوش مصنوعی: مهماننواز در مجلس رفت و جشن به پایان رسید، گلی که از باغ بیرون آمد، زیبایی گلزار را ترک کرد.
اهلی اگر جان کنی صرف سگانش رواست
زانکه در آن حلقه دوش ذکر تو بسیار رفت
هوش مصنوعی: اگر به خاطر محبت و دوستی از جان خود بگذری، سختیها و ناملایمات را تحمل کن، زیرا در میان جمع دوستان و عاشقان، نام تو بسیار بر زبانهاست.
حاشیه ها
1402/06/20 10:09
سمنا مستان
بیت دوم مصرع اول چند هجا کمه
احتمالا یک واژه جا افتاده
اصلاح بفرمائید

اهلی شیرازی