گنجور

شمارهٔ ۱۰۷۳

چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم
گداختم ز غمت سوختم هلاک شدم
تو سرو نازی و من آن گیا که در قدمت
ز خاک رستم و هم در ره تو خاک شدم
ز بسکه سینه بناخن همی کنم از غم
ز چاک خرقه نگه کن که سینه چاک شدم
از آن شدست دلم جلوه گاه صورت تو
که همچو آینه از گرد تیره پاک شدم
بجز هلاک چو اهلی دوا ندارم هیچ
ز بسکه از غم عشق تو دردناک شدم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو شمع بیتو همه آه سوزناک شدم
گداختم ز غمت سوختم هلاک شدم
هوش مصنوعی: با روشنایی و گرمای وجودت همچون شمع ذوب شدم و دلم از غم تو می‌سوزد. به خاطر عشق و نبودنت، دچار درد و نابودی شده‌ام.
تو سرو نازی و من آن گیا که در قدمت
ز خاک رستم و هم در ره تو خاک شدم
هوش مصنوعی: تو مانند سرو زیبا و باشکوهی هستی و من همان گیاهی هستم که زیر پای تو قرار دارد. من از خاک رستم و به احترام تو به خاک تبدیل شدم.
ز بسکه سینه بناخن همی کنم از غم
ز چاک خرقه نگه کن که سینه چاک شدم
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهی که دارم، سینه‌ام را با ناخن می‌زنم. به چاک خرقه‌ام نگاه کن که چقدر دل‌شکسته‌ام.
از آن شدست دلم جلوه گاه صورت تو
که همچو آینه از گرد تیره پاک شدم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی تو مانند آینه‌ای شده که از غبار و کدورت پاک شده است.
بجز هلاک چو اهلی دوا ندارم هیچ
ز بسکه از غم عشق تو دردناک شدم
هوش مصنوعی: به جز ویرانی و نابودی، هیچ چیزی برایم نمانده است، چون از شدت غم عشق تو به شدت رنج می‌کشم.