شمارهٔ ۱۰۷۲
همین خرسندی ام بس گرچه دور از محفلش گردم
که نام عاشقی چون بشنود من در دلش گردم
عجب بحریست عشق او که گر در خون شوم غرقه
هنوز آن زهره ام نبود که گرد ساحلش گردم
ز شوق دست و تیغ او برقص آیم گه کشتن
اگر آندولتم باشد که مرغ بسملش گردم
چو گل از غنچه آنمحمل نشین چونروی بنماید
بهل ایساربان باری که گرد محملش گردم
من آن دیوانه ام اهلی که با مجنون چو بنشینم
ز داغ عشق و سوز دل چراغ منزلش گردم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همین خرسندی ام بس گرچه دور از محفلش گردم
که نام عاشقی چون بشنود من در دلش گردم
هوش مصنوعی: خوشحالی من همین است که حتی اگر از جمع محبوب دور باشم، وقتی نام عشق را میشنوم، در دل او حضور دارم.
عجب بحریست عشق او که گر در خون شوم غرقه
هنوز آن زهره ام نبود که گرد ساحلش گردم
هوش مصنوعی: عشق او همانند دریا و عمیق و وسیع است. حتی اگر در عمیقترین غمها و دردها فرو بروم، باز هم احساس میکنم لایق نزدیک شدن و حضور در کنار او نیستم.
ز شوق دست و تیغ او برقص آیم گه کشتن
اگر آندولتم باشد که مرغ بسملش گردم
هوش مصنوعی: از عشق او به وجد آمدهام و چنان سرمست هستم که حتی اگر قرار باشد کشته شوم، باز هم رقصان در حضورش خواهم بود و خود را به او تسلیم میکنم. مثل پرندهای که زخمی است و به دام افتاده.
چو گل از غنچه آنمحمل نشین چونروی بنماید
بهل ایساربان باری که گرد محملش گردم
هوش مصنوعی: چون آن گل از غنچه خارج میشود و زیباییاش را به نمایش میگذارد، من هم در کنار او خواهم بود و به دور او میچرخم.
من آن دیوانه ام اهلی که با مجنون چو بنشینم
ز داغ عشق و سوز دل چراغ منزلش گردم
هوش مصنوعی: من آن شخص دیوانهای هستم که اگر با مجنون بنشینم، به خاطر درد عشق و سوز دل، به روشن کردن چراغ خانهاش مشغول میشوم.