شمارهٔ ۱۰۶۵
کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک هم
وه که کرد از تیغ او محرومم از فتراک هم
خوانده ام خاک رهت خود را و میترسم هنوز
کاشکی بودی فروتر پایه یی از خاک هم
گشته خاموشم ولیکن از شکاف سینه ام
ناله ها خیزد ز غم صد آه آتشناک هم
ایکه میگویی نهان کن راز عشقش چون کنم
چون دل صدپاره دارم سینه صد چاک هم
جان اهلی سوی هر آلوده یی منگر که نیست
قابل آیینه حسن تو جان پاک هم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کشت چون صیدم سگ یار و کشد در خاک هم
وه که کرد از تیغ او محرومم از فتراک هم
هوش مصنوعی: چون شکار در دشت هستم و مانند سگی وفادار از سوی دوست، در خاک زمین کشیده میشوم. افسوس که به خاطر تیغ او از دام و فریب محروم ماندهام.
خوانده ام خاک رهت خود را و میترسم هنوز
کاشکی بودی فروتر پایه یی از خاک هم
هوش مصنوعی: من خودم را در خاک راهت گم کردهام و هنوز میترسم که ای کاش حداقل یک پایه از خاک هم در پایینتر از تو وجود داشت.
گشته خاموشم ولیکن از شکاف سینه ام
ناله ها خیزد ز غم صد آه آتشناک هم
هوش مصنوعی: اگرچه من ساکت و خاموشام، اما از دل شکستهام نالههایی به گوش میرسد. این نالهها ناشی از غم و اندوه فراوانی است که در درونم وجود دارد.
ایکه میگویی نهان کن راز عشقش چون کنم
چون دل صدپاره دارم سینه صد چاک هم
هوش مصنوعی: تو که میگویی راز عشقش را پنهان کن، من چگونه میتوانم این کار را انجام دهم وقتی که دل من هزاران پاره است و سینهام پر از زخمهاست؟
جان اهلی سوی هر آلوده یی منگر که نیست
قابل آیینه حسن تو جان پاک هم
هوش مصنوعی: به دیگران و محیطهای ناپاک توجه نکن، زیرا روح پاک تو شایستهی دریافت زیباییهای وجود توست.