گنجور

شمارهٔ ۱۰۵۸

من کز غمت ز دیده می لاله گون خورم
گر بیتو لب بلب جام خون خورم
تلخ است زهر مرگ و ز هجر تو تلخ تر
بی شربت وصال تو این زهر چون خورم
عشقم چنان گداخت که هر کسل نگاه کرد
دید از برون چو شیشه که خون از درون خورم
چون بیم سر نماند ز دیوانگی چه باک
کارم از آن گذشت که خوف از جنون خورم
اهلی جفای چرخ ز خونخواریم بکشت
تا چند خون ازین قدح واژگون خورم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من کز غمت ز دیده می لاله گون خورم
گر بیتو لب بلب جام خون خورم
هوش مصنوعی: من از غم تو آنقدر اشک ریخته‌ام که چهره‌ام شبیه گل لاله شده است. اگر به یاد تو باشم، حتی می‌توانم جرعه‌ای از شراب خونین بنوشم.
تلخ است زهر مرگ و ز هجر تو تلخ تر
بی شربت وصال تو این زهر چون خورم
هوش مصنوعی: زهر مرگ تلخ است، اما تلخی جدایی از تو حتی بیشتر است. بدون داشتن شربت وصال تو، این زهر را چطور می‌توانم بخورم؟
عشقم چنان گداخت که هر کسل نگاه کرد
دید از برون چو شیشه که خون از درون خورم
هوش مصنوعی: عشق من به قدری سوزان و شدید است که هر کس فقط به من نگاه کند، خواهد دید که مانند شیشه‌ای هستم که از درون، خون جاری است.
چون بیم سر نماند ز دیوانگی چه باک
کارم از آن گذشت که خوف از جنون خورم
هوش مصنوعی: وقتی که دیگر نگران جنون نیستم، چه اهمیتی دارد؟ کارم به جایی رسیده که دیگر از دیوانگی نمی‌ترسم.
اهلی جفای چرخ ز خونخواریم بکشت
تا چند خون ازین قدح واژگون خورم
هوش مصنوعی: آدمی در اثر بی‌رحمی سرنوشت و ناملایمات زندگی، به زحمت و سختی دچار می‌شود. تا کی باید از این جام پر از درد و غم بنوشم؟