گنجور

شمارهٔ ۱۰۳

شادم اگرچه خاطرم اندوهگین ازوست
کم شادیست این که دل من غمین ازوست
آن سرو پاکدامن ازین باغ کم مباد
کاین پاک دیده را نظر پاک بین ازوست
هرگز نکرد گوشه چشم از کرم به ما
مارا اگرچه چشم کرم بیش ازین ازوست
تاخیر کشتن از پی ناکامیم کند
چون داند این که کام دل من همین ازوست
کی مرهمی زلطف نهد بر دل کسی
مهر فلک که بر همه کس زخم کین ازوست
ای دل کجا به خرمن گل نسبتش رواست
خورشید من که خرمن مه خوشه چین ازوست
اهلی بهوش باش که در حقه فلک
زهرست و خلق را طمع انگبین ازوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شادم اگرچه خاطرم اندوهگین ازوست
کم شادیست این که دل من غمین ازوست
هوش مصنوعی: من خوشحالم، هرچند که به خاطر چیزی ناراحت هستم. این اندکی شادی که در دل دارم، به خاطر غم دل من است.
آن سرو پاکدامن ازین باغ کم مباد
کاین پاک دیده را نظر پاک بین ازوست
هوش مصنوعی: سروی که در این باغ است، کم نشود؛ زیرا دید پاک من به خاطر او است.
هرگز نکرد گوشه چشم از کرم به ما
مارا اگرچه چشم کرم بیش ازین ازوست
هوش مصنوعی: هرگز از لطف و محبتش نسبت به ما غافل نبوده‌ایم، حتی اگر او بیشتر به دیگران توجه کند.
تاخیر کشتن از پی ناکامیم کند
چون داند این که کام دل من همین ازوست
هوش مصنوعی: تاخیر در کشتن من به خاطر این است که او می‌داند آرزوی دل من همین است که او را داشته باشم.
کی مرهمی زلطف نهد بر دل کسی
مهر فلک که بر همه کس زخم کین ازوست
هوش مصنوعی: آیا کسی می‌تواند با لطفش بر دل کسی مرهم بگذارد، در حالی که مهر آسمان بر همه جا زخم‌های کینه آورده است؟
ای دل کجا به خرمن گل نسبتش رواست
خورشید من که خرمن مه خوشه چین ازوست
هوش مصنوعی: ای دل، کجاست که بتوان خرمن گل را با او مقایسه کرد؟ خورشید من که خود تولیدکننده‌ی زیبایی‌های مهیاست.
اهلی بهوش باش که در حقه فلک
زهرست و خلق را طمع انگبین ازوست
هوش مصنوعی: مواظب باش که دنیا می‌تواند فریبنده باشد و مردم به زیبایی‌های آن دلبسته‌اند، در حالی که در حقیقت، این دنیا ممکن است نیش و زهر داشته باشد.