گنجور

شمارهٔ ۱۰۲

چو سوختم از عشق و شستم از جان دست
هنوز گریه نمی داردم ز دامان دست
به خاک پای تو ساقی که مردم از حسرت
ترحمی، که تو داری به آب حیوان دست
بده به تشنه لبان جرعه یی که ساغر بخت
چنانکه آمدازین دست می رود زان دست
چو گل ز خون دلم دامنت نشان دارد
در آستین چه کنی همچو غنچه پنهان دست
ز جیب چاک بدیوانگی چه عیب بود
مرا که عشق نمی دارد از گریبان دست
تو یوسفی چه عجب گر زدیدنت چون گل
بخون خویش بود غرقه صدهزاران دست
بیاد قبله ابروی آن صنم اهلی
گشاده اند به حق کافر و مسلمان دست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو سوختم از عشق و شستم از جان دست
هنوز گریه نمی داردم ز دامان دست
هوش مصنوعی: وقتی از شدت عشق سوزانده شدم و از جانم جدا شدم، هنوز هم اشک نمی‌ریزم و از دامن دست خود چیزی نمی‌زنم.
به خاک پای تو ساقی که مردم از حسرت
ترحمی، که تو داری به آب حیوان دست
هوش مصنوعی: به خاطر تو ای ساقی، من از حسرتی عذاب می‌کشم. تو به راحتی به موجودات زنده بخشش می‌کنی در حالی که من به سختی به این آرزو می‌رسم که تنها ذره‌ای از آن نعمت را داشته باشم.
بده به تشنه لبان جرعه یی که ساغر بخت
چنانکه آمدازین دست می رود زان دست
هوش مصنوعی: به تشنه‌لبان جرعه‌ای بده که شانس و بخت مانند آبی که در دستت است، به راحتی از بین می‌رود.
چو گل ز خون دلم دامنت نشان دارد
در آستین چه کنی همچو غنچه پنهان دست
هوش مصنوعی: مانند گلی که از خون قلبم رنگین شده، دامن تو نشانه‌ای از این درد را در آستین دارد. حالا چه می‌توانی بکنی، وقتی که همچون غنچه‌ای پنهان، دستت را در آستین نگه‌داشته‌ای؟
ز جیب چاک بدیوانگی چه عیب بود
مرا که عشق نمی دارد از گریبان دست
هوش مصنوعی: من از جیب پاره‌ام، به خاطر دیوانگی‌ام چه ایرادی دارد که عشق را از گردن بیرون نمی‌آورم؟
تو یوسفی چه عجب گر زدیدنت چون گل
بخون خویش بود غرقه صدهزاران دست
هوش مصنوعی: تو ای یوسف، چه جای تعجب است اگر به ظلم و حسادت دیگران، چون گلی در خون خود غرق شوی، زیرا دست‌های زیادی به تو آسیب رسانده‌اند.
بیاد قبله ابروی آن صنم اهلی
گشاده اند به حق کافر و مسلمان دست
هوش مصنوعی: در یاد آن معشوق با ابروان زیبا، به راستی که دل هر دو گروه، یعنی کافر و مسلمان، به سوی او گشوده شده است.