شمارهٔ ۶۵ - ایضا در مدح شاه اسماعیل گوید
ز دود ظلمت ظلم از حضور حضرت شاه
گرفت روی زمین آفتاب دولت شاه
کشیده سفره شاه است هر کجا بینی
پر است مشرق و مغرب ز خوان نعمت شاه
چو کاه چون نبرد باد لشکر اعدا
که کوه تاب ندارد شکوه شوکت شاه
ز دیده غایب اگر شد به دل بود حاضر
یکی است در دل مومن حضور و غیبت شاه
به سر شاه کجا عقل و فهم خلق رسد
بغیر شاه نداند کسی حقیقت شاه
ز تیغ فتح غلامان شاه روز غزا
گرفته اند دو عالم به یمن همت شاه
ز عدل شاه به موری نمیرود زوری
که ظلم و جور روانیست در طریقت شاه
فروغ شمع یقینش چراغ بالین شد
کسی که رفت ز عالم بدین و ملت شاه
اگر جهان همه آلوده گناه شوند
بس است قطره ابری ز عفو و رحمت شاه
اگرچه خصم به دوزخ رسیده است هنوز
چو دانه بر سر آتش طپد ز هیبت شاه
چه جای بیم منافق که کافر اندرچین
صلیب میبرد از بیم تیغ صولت شاه
جهان سراسر اگر طی کنی سری نبود
که گردنش نبود زیر بار منت شاه
هنوز عرش مرتب نبود کز ره قدر
ز عرش و فرش فزون بود قدر و رتبت شاه
عجب مدار که خورشید رفته باز آید
اگر اشاره کند باز دست قدرت شاه
به روحبخشی عیسی دمی عجب نبود
که مرده زنده شود از کمال حکمت شاه
اگرنه راه دهد سوی خویش مردم را
فرشته ره نبرد در حریم حرمت شاه
ز نور حیدر عالی است شاه اسماعیل
از آن چراغ جهان شد فروغ طلعت شاه
چه حاجتش به جحیم آنکه روی شاه ندید
همین بس است که سوزد ز داغ حضرت شاه
بهر که شاه نظر از سر غیوری کرد
بسوخت خرمن عمرش به برق غیرت شاه
بتخت و تاج دو عالم فرو نمی آید
سری که گشت مشرف به تاج عزت شاه
شناخت حق بیقین آنکه شاه را بشناخت
قرین حق بود آنکس که یافت قربت شاه
علم بر آرو بزن کوس خرمی ایدل
که دور جمله گذشت و رسید نوبت شاه
کسی ز نور محبت چراغ دل افروخت
که همچو شمع در آتش شد از محبت شاه
چه جای تخت سلیمان که عرش باد برد
در آن مقام که باشد سخن ز فسحت شاه
جهان ز ظلمت عصیان سیاه بود اما
دلیل راه شد آخر چراغ عصمت شاه
چه جای آنکه کند در ز قلعه خبیر
که کوه برکند از جای دست قدرت شاه
ز ذکر شاه دم از نور میزند صحبت
زهی سعادت آنکس که یافت صحبت شاه
چو آفتاب بیک روز رایت منصور
بمغرب از سوی مشرق برد عزیمت شاه
ز هر چه هست تبرا همی کند اهلی
که کرده است به مهر تو روی حضرت شاه
جهانیان همه ایمن ز دولت شاهند
که هست تا بقیامت دوام دولت شاه
شمارهٔ ۶۴ - مدح شاه اسماعیل: آن شهنشاهی که ملک دین مسخر ساختهشمارهٔ ۶۶ - ایضا در مدح شاه اسماعیل: بحق روز بر آرنده سفید و سیاه
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز دود ظلمت ظلم از حضور حضرت شاه
گرفت روی زمین آفتاب دولت شاه
هوش مصنوعی: از اثر ظلم و ستم، زمین چهرهاش را از نور آفتاب حکمرانی پادشاه گرفته است.
کشیده سفره شاه است هر کجا بینی
پر است مشرق و مغرب ز خوان نعمت شاه
هوش مصنوعی: هر جایی که نگاه کنی، سفره شاه گسترده شده و پر از نعمتها است. مشرق و مغرب زمین از فراوانی موهبات این شاه پر شدهاند.
چو کاه چون نبرد باد لشکر اعدا
که کوه تاب ندارد شکوه شوکت شاه
هوش مصنوعی: وقتی که باد به کاه برخورد کند، مانند این است که لشکر دشمن نتواند کوه را تکان دهد؛ زیرا کوه تاب و تحمل عظمت و قدرت شاه را ندارد.
ز دیده غایب اگر شد به دل بود حاضر
یکی است در دل مومن حضور و غیبت شاه
هوش مصنوعی: اگر کسی از نظر دور شود، اما در دل باقی بماند، در واقع غیبت و حضور یکسان است. این احساس در دل مؤمن مانند حضور شاه و محبوب است.
به سر شاه کجا عقل و فهم خلق رسد
بغیر شاه نداند کسی حقیقت شاه
هوش مصنوعی: خرد و درک مردم چگونه میتواند به بالای سر پادشاه برسد، زیرا کسی جز خود پادشاه نمیتواند واقعیت پادشاهی را درک کند.
ز تیغ فتح غلامان شاه روز غزا
گرفته اند دو عالم به یمن همت شاه
هوش مصنوعی: از پیروزی و فتوحات سربازان شاه در میدان جنگ، دو جهان به خاطر اراده و تلاش شاه تحت تأثیر قرار گرفتهاند.
ز عدل شاه به موری نمیرود زوری
که ظلم و جور روانیست در طریقت شاه
هوش مصنوعی: از عدالت شاه حتی یک مور هم تحت فشار و ظلم قرار نمیگیرد، زیرا در مسیر اخلاق و رفتار شاه، ستم و بیعدالتی جایی ندارد.
فروغ شمع یقینش چراغ بالین شد
کسی که رفت ز عالم بدین و ملت شاه
هوش مصنوعی: روشنی شمع یقین او، روشنی خوابگاه و آسایش شد. آن کس که از این دنیا و ملت شاه رفت، به یادش میافزاید.
اگر جهان همه آلوده گناه شوند
بس است قطره ابری ز عفو و رحمت شاه
هوش مصنوعی: اگر همه جهان به گناه آلوده شوند، تنها یک قطره از رحمت و بخشش خداوند کافی است.
اگرچه خصم به دوزخ رسیده است هنوز
چو دانه بر سر آتش طپد ز هیبت شاه
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دشمن به عذاب و جهنم رفته است، هنوز هم از ترس و عظمت پادشاه مانند دانهای که بر روی آتش میافتد، در حال تلو تلو خوردن است.
چه جای بیم منافق که کافر اندرچین
صلیب میبرد از بیم تیغ صولت شاه
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که منافق نباید نگران باشد، زیرا کافرانی که با وجود ترس از تیغ شاه، صلیب را بر دوش میبرند، نشاندهنده قدرت و شجاعت آنان است. در واقع، کافر بیشتر از منافق از خطرات واقعی میهراسد و با این وجود، همچنان اعتقادی را حمل میکند که نشاندهنده عزم و اراده اوست.
جهان سراسر اگر طی کنی سری نبود
که گردنش نبود زیر بار منت شاه
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان را بگردی، هرگز کسی را نخواهی یافت که زیر بار منت و لطف شاه نباشد.
هنوز عرش مرتب نبود کز ره قدر
ز عرش و فرش فزون بود قدر و رتبت شاه
هوش مصنوعی: هنوز آسمان و زمین به خوبی منظم نشده بود، اما مقام و منزلت شاه از آنچه که در آسمان و زمین وجود دارد، بیشتر بود.
عجب مدار که خورشید رفته باز آید
اگر اشاره کند باز دست قدرت شاه
هوش مصنوعی: تعجب نکن که خورشید دوباره بازمیگردد؛ اگر شاه قدرتش را به کار گیرد و اشاره کند، همه چیز ممکن است.
به روحبخشی عیسی دمی عجب نبود
که مرده زنده شود از کمال حکمت شاه
هوش مصنوعی: به لطف و رحمت عیسی، شگفتیای نیست که مردگان زنده میشوند، چون این نشاندهندهی کمال حکمت پادشاه است.
اگرنه راه دهد سوی خویش مردم را
فرشته ره نبرد در حریم حرمت شاه
هوش مصنوعی: اگر خداوند به بندگانش درب ورود به مقام قرب و نزدیکی خود را ندهد، هیچ فرشتهای نمیتواند آنها را به این مقام برساند و در حریم احترام و بزرگداشت او راهنمایی کند.
ز نور حیدر عالی است شاه اسماعیل
از آن چراغ جهان شد فروغ طلعت شاه
هوش مصنوعی: شاه اسماعیل به خاطر نور و درخشش وجود حیدر، در جایگاه بلندی قرار دارد و مانند چراغی در جهان، نور و روشنی چهرهاش را به ارمغان آورده است.
چه حاجتش به جحیم آنکه روی شاه ندید
همین بس است که سوزد ز داغ حضرت شاه
هوش مصنوعی: کسی که چهرهی پادشاه را ندیده، نیازی به جهنم ندارد؛ همین که از عشق و ناراحتی به خاطر دوری از پادشاه بسوزد، برایش کافی است.
بهر که شاه نظر از سر غیوری کرد
بسوخت خرمن عمرش به برق غیرت شاه
هوش مصنوعی: هر کس که به خاطر نگرانی و غیرت شاه مورد توجه قرار گیرد، عمرش مانند کاه و علفی در آتش غیرت او سوخت میشود.
بتخت و تاج دو عالم فرو نمی آید
سری که گشت مشرف به تاج عزت شاه
هوش مصنوعی: کسی که به مقام و عزت واقعی رسیده باشد، هرگز تحت تأثیر قدرت یا ثروت قرار نمیگیرد و از مقام خود پایین نمیآید.
شناخت حق بیقین آنکه شاه را بشناخت
قرین حق بود آنکس که یافت قربت شاه
هوش مصنوعی: شناختن حق به طور قطع به این است که کسی شاه را بشناسد. آن کس که به نزدیکی و قرب شاه دست یافته، در حقیقت به حق رسیده است.
علم بر آرو بزن کوس خرمی ایدل
که دور جمله گذشت و رسید نوبت شاه
هوش مصنوعی: بیاموزید و شادی را جشن بگیرید، زیرا زمان آن فرارسیده که پادشاه به میدان آمده است و همه چیز به سرانجام رسیده است.
کسی ز نور محبت چراغ دل افروخت
که همچو شمع در آتش شد از محبت شاه
هوش مصنوعی: کسی با عشق و محبت چراغ وجودش را روشن کرد، اما مانند شمعی که در آتش میسوزد، به خاطر عشق به پادشاه به درد و رنج افتاد.
چه جای تخت سلیمان که عرش باد برد
در آن مقام که باشد سخن ز فسحت شاه
هوش مصنوعی: چه ارزشی دارد تخت سلیمان وقتی که عرش آسمان در آنجا قرار دارد؟ در چنین مکانی، سخن از وسعت و بزرگی شاه بیمعناست.
جهان ز ظلمت عصیان سیاه بود اما
دلیل راه شد آخر چراغ عصمت شاه
هوش مصنوعی: جهان به خاطر گناهان و نافرمانیها در تاریکی به سر میبرد، اما در نهایت، وجود چراغی به نام عصمت و پاکی شاه، راه را روشن کرد و سبب هدایت شد.
چه جای آنکه کند در ز قلعه خبیر
که کوه برکند از جای دست قدرت شاه
هوش مصنوعی: چه جای آنکه کسی بخواهد از قلعهای مطمئن و محکم فرار کند، در حالی که کوهها از جای خود جابهجا میشوند و قدرت شاه اینقدر زیاد است.
ز ذکر شاه دم از نور میزند صحبت
زهی سعادت آنکس که یافت صحبت شاه
هوش مصنوعی: در این بیت گفته شده است که کسی که در مورد مقام و ویژگیهای پادشاه صحبت میکند، در واقع از نور و روشنایی آن مقام بهرهمند میشود. همچنین، به خوششانسی و خوشبختی کسی که فرصت همراهی و گفتوگو با پادشاه را پیدا کرده، اشاره شده است.
چو آفتاب بیک روز رایت منصور
بمغرب از سوی مشرق برد عزیمت شاه
هوش مصنوعی: مانند آفتاب که در یک روز، پرچم پیروزی را از سمت مشرق به سوی مغرب میبرد، شاه نیز عزیمت خود را از آنجا آغاز میکند.
ز هر چه هست تبرا همی کند اهلی
که کرده است به مهر تو روی حضرت شاه
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، از آن دوری میجوید، مگر آنچه که به زیبایی و محبت تو مربوط میشود، ای شاه بزرگ.
جهانیان همه ایمن ز دولت شاهند
که هست تا بقیامت دوام دولت شاه
هوش مصنوعی: تمام مردم در سایهی حکومت شاه در امان هستند و این حکومت تا روز قیامت ادامه خواهد یافت.