گنجور

شمارهٔ ۶۴ - مدح شاه اسماعیل

آن شهنشاهی که ملک دین مسخر ساخته
آفتاب روی او عالم منور ساخته
دست قدرت صیقل روی زمین آراسته
تبع سلطان شاه اسماعیل حیدر ساخته
ملک هر دو عالم از لطف و کرامت لطف اوست (کذا)
تا نپنداری بدین ملک محقر ساخته
تند باد غیرت او همچو اوراق بهار
صد هزاران نسخه بدعت مبتر ساخته
با کمال هر دو عالم همچو شاه اولیه
خویشتن را پیرو دین پیغمبر ساخته
نام شاه اسماعیل را از اتحاد معنوی
هم باسما علی ایزد مصور ساخته
تا بملک دین نبندد رخنه یا جوج کفر
دیر مینا گنبد سد سکندر ساخته
آفتاب ملک او تا سایه بر عالم فکند
سنگ و خاک از فیض رحمت لعل و گوهر ساخته
آن سعادت بخش شاهان بنده یی را چون زحل
بر سر تخت هفت افلاک کشور ساخته
لطف و قهر او بیکدم صد حال را
مرده قارون و دو صد قارون قلندر ساخته
خوان لطفش هر کرا بخشی مقرر کرده است
جاودان آن بخش چون رزق مقدر ساخته
دست حکمش کرده دست کهرُبا از کاه دور
تیغ عدلش آب و آتش هر دو همسر ساخته
عدل نو شروانی او حلقه زنجیر داد
هریکی را طوقی از بهر ستمگر ساخته
غازیان مست او روز غزا صد دیو را
کاسه سرها شکسته جام و ساغر ساخته
خطبه اثنا عشر تا در جهان سازد بلند
عرشی و کرسی را ز روی پایه منبر ساخته
گویی اسماعیل قربان است کز ناموس دین
جان خود قربان برای امر داور ساخته
محو گردد ز آفتاب تیغ او جان عدو
گر چو گردون ثابت و سیاره لشکر ساخته
زر که میل سرمه اش سازند و در چشمان کشند
حشمت او بین که قفل فر استر ساخته
ای جهان لطف و بحر جود و کان مرحمت
اسمان کی آدمی مثل تو دیگر ساخته
یک اشارت هر کجا خورشید تیغت کرده است
پیکر شیر فلک در دم دو پیکر ساخته
انبیا و اولیا و غیرت دین امام
همت خود را بمعنی با تو یاور ساخته
آن شقی خاندان کرد از پی اثبات خصم
کعبه ویران کرده است از جهل و خیبر ساخته
معنیی کز علم الاسماء بآدم شد عیان
فیض حق در هیکل پاک تو مضمر ساخته
خر گه قدرت به عمر خود کجا یابد فلک
کو ازین خرگه هنوز امروز چنبر ساخته
حمزه قدر تو در میدان شوکت روز عرض
تاج زرین تهمتن نعل استر ساخته
مهر مهر آل حیدر سکه بر زر میزند
زان سبب نظم مرا مدح تو چون زر ساخته
بنده دیرین شاهم روزگارم زنده باز
در ادای خدمت سلمان و بوذر ساخته
گرچه درویشم چو اهلی گنج مهر اهل بیت
با وجود فقرم از عالم توانگر ساخته
بر دعای دولتت ختم سخن شد آخرم
بلکه حق این دولت از اول مقرر ساخته
تا قیامت سایه ات پاینده بادا کاسمان
ظل لطفت سایه بان روز محشر ساخته

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شهنشاهی که ملک دین مسخر ساخته
آفتاب روی او عالم منور ساخته
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که دین را تحت سلطه خود درآورده، چهره‌اش مانند آفتاب است و به واسطه او، دنیا پر نور و روشنی شده است.
دست قدرت صیقل روی زمین آراسته
تبع سلطان شاه اسماعیل حیدر ساخته
هوش مصنوعی: دست توانمند، زمین را زیبا و آراسته کرده است که نتیجه‌ی دستور سلطان شاه اسماعیل حیدر می‌باشد.
ملک هر دو عالم از لطف و کرامت لطف اوست (کذا)
تا نپنداری بدین ملک محقر ساخته
هوش مصنوعی: تمام نعمت‌های دنیا و آنچه در آن وجود دارد، حاصل محبت و بخشندگی اوست. پس گمان نکن که این سلطنت و برتری، به خاطر ارزش و مقام ناچیز خودت است.
تند باد غیرت او همچو اوراق بهار
صد هزاران نسخه بدعت مبتر ساخته
هوش مصنوعی: باد تند غیرت او مانند برگ‌های بهاری، هزاران نسخه از نوآوری‌های جدید را به وجود آورده است.
با کمال هر دو عالم همچو شاه اولیه
خویشتن را پیرو دین پیغمبر ساخته
هوش مصنوعی: با تمام کمالات دنیا و آخرت، مانند پادشاهی، آدمی باید خود را پیرو دین پیامبر قرار دهد.
نام شاه اسماعیل را از اتحاد معنوی
هم باسما علی ایزد مصور ساخته
هوش مصنوعی: شاه اسماعیل را به خاطر هم‌سویی معنوی‌اش با نام خدا، به گونه‌ای معرفی کرده که اشاره‌ای به معانی عمیق و مقدس دارد.
تا بملک دین نبندد رخنه یا جوج کفر
دیر مینا گنبد سد سکندر ساخته
هوش مصنوعی: تا زمانی که دین محافظت نشود و آسیب نبیند، کفر و فساد مانند میخانه‌ای است که دیوارهایش از سنگ‌های سکندر ساخته شده‌اند و محکم به نظر می‌رسند.
آفتاب ملک او تا سایه بر عالم فکند
سنگ و خاک از فیض رحمت لعل و گوهر ساخته
هوش مصنوعی: خورشید پادشاهی او، وقتی که سایه‌اش بر زمین می‌افتد، سنگ و خاک به برکت رحمت او به لعل و گوهر تبدیل می‌شود.
آن سعادت بخش شاهان بنده یی را چون زحل
بر سر تخت هفت افلاک کشور ساخته
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف فردی می‌پردازد که به مانند سیاره زحل در جایگاه بلندی قرار گرفته و با نیکی و سعادت خود، که ویژگی‌ای از شاهان است، کشور و سرزمینش را اداره می‌کند. این فرد به عنوان یک مقام والا و برجسته در نظر گرفته می‌شود که تأثیر مثبتی بر سرنوشت مردم خود دارد.
لطف و قهر او بیکدم صد حال را
مرده قارون و دو صد قارون قلندر ساخته
هوش مصنوعی: محبت و خشم او در یک لحظه، حالتی به وجود می‌آورد که حتی قهرمانان بزرگ مانند قارون و شخصیت‌های عارف و زاهد را تحت تأثیر قرار می‌دهد و آنها را به گونه‌ای متحول می‌کند که از حالت عادی خارج شوند.
خوان لطفش هر کرا بخشی مقرر کرده است
جاودان آن بخش چون رزق مقدر ساخته
هوش مصنوعی: هر کس که از لطفش بهره‌مند شود، به او مکانی جاودانه داده شده است، مانند این که بخشش او همانند روزی مقدر شده باشد.
دست حکمش کرده دست کهرُبا از کاه دور
تیغ عدلش آب و آتش هر دو همسر ساخته
هوش مصنوعی: سخن از قدرت و اصول حکمرانی است که اگرچه نرم و لطیف به نظر می‌رسد، اما در عین حال می‌تواند به شدت مؤثر و قاطع باشد. حکمت و عدالت او به گونه‌ای است که هر دو عنصر متضاد آب و آتش را در کنار هم قرار می‌دهد و در نتیجه وضعیت‌هایی را می‌سازد که هم آرامش و هم هیجان دارند.
عدل نو شروانی او حلقه زنجیر داد
هریکی را طوقی از بهر ستمگر ساخته
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که هر فردی به نوعی به خاطر ظلم و ستم‌هایی که در جامعه وجود دارد، زنجیری بر گردن دارد. به عبارت دیگر، عدالت نوینی به وجود آمده که در آن هر کس به تناسب ستمگری که تجربه کرده، گردنبندی به عنوان نمادی از آن ظلم بر دوش دارد. این مفهوم به نوعی بیانگر تأثیر منفی ستم بر زندگی افراد و نیاز به ایجاد عدالت در جامعه است.
غازیان مست او روز غزا صد دیو را
کاسه سرها شکسته جام و ساغر ساخته
هوش مصنوعی: جنگجویان شجاع او در روز نبرد، سر دیوان را خرد کردند و از آن کاسه‌ها و جام‌های زیبا درست کردند.
خطبه اثنا عشر تا در جهان سازد بلند
عرشی و کرسی را ز روی پایه منبر ساخته
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر اشاره به خطبه‌ای دارد که اساس و مبنای بزرگ و مقدسی را در جهان بنا می‌کند. از این خطبه به عنوان منبعی برای ایجاد عرش و کرسی الهی یاد می‌شود که بر روی پایه‌ای ساخته شده است. به نوعی این متن به اهمیت و تاثیر خطبه در ساختار معنوی و الهی اشاره می‌کند.
گویی اسماعیل قربان است کز ناموس دین
جان خود قربان برای امر داور ساخته
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که اسماعیل آماده است تا جان خود را برای دین فدای فرمان خدا کند، گویی که او قربانی شده است.
محو گردد ز آفتاب تیغ او جان عدو
گر چو گردون ثابت و سیاره لشکر ساخته
هوش مصنوعی: اگر تیغ او از تابش آفتاب محو شود، جان دشمن نیز نابود می‌شود؛ حتی اگر مانند گردون و سیارات پایدار و ثابت باشد، باز هم لشکر به راه می‌افتد.
زر که میل سرمه اش سازند و در چشمان کشند
حشمت او بین که قفل فر استر ساخته
هوش مصنوعی: طلای سرمه را آماده می‌کنند تا در چشمان بگذارند؛ اما به بزرگی و اعتبار او بنگر که قفل‌های زیبایی از فر بر او ساخته‌اند.
ای جهان لطف و بحر جود و کان مرحمت
اسمان کی آدمی مثل تو دیگر ساخته
هوش مصنوعی: ای جهان، تو مملو از لطف و بخشش هستی و در آغوش رحمت، آدمی چون تو دیگر خلق نشده است.
یک اشارت هر کجا خورشید تیغت کرده است
پیکر شیر فلک در دم دو پیکر ساخته
هوش مصنوعی: هر جا که نور خورشید بر افرازنده‌ای تابیده است، بدنهٔ بزرگی از قدرت و شکوه به وجود آمده است.
انبیا و اولیا و غیرت دین امام
همت خود را بمعنی با تو یاور ساخته
هوش مصنوعی: پیامبران، اولیا و کسانی که به دین امام پایبند هستند، همگی تلاش کرده‌اند تا به شما کمک کنند و در کنار شما باشند.
آن شقی خاندان کرد از پی اثبات خصم
کعبه ویران کرده است از جهل و خیبر ساخته
هوش مصنوعی: شخصی از خاندان شقی در تلاش است تا دشمنی را به اثبات برساند، اما در این راه باعث ویرانی کعبه شده و از نادانی خود، خیبر را بنا کرده است.
معنیی کز علم الاسماء بآدم شد عیان
فیض حق در هیکل پاک تو مضمر ساخته
هوش مصنوعی: دانش نام‌ها که به آدم آموخته شد، به وضوح نشان داد که فیض الهی در وجود پاک تو نهفته است.
خر گه قدرت به عمر خود کجا یابد فلک
کو ازین خرگه هنوز امروز چنبر ساخته
هوش مصنوعی: در زندگی، زمانی که قدرت و نفوذ به اوج می‌رسد، زندگی می‌تواند به صورت غیرمنتظره‌ای تغییر کند. مانند چرخش گردونه‌ی تقدیر که هنوز هم برای برخی، محدودیت‌ها و موانعی را ایجاد می‌کند.
حمزه قدر تو در میدان شوکت روز عرض
تاج زرین تهمتن نعل استر ساخته
هوش مصنوعی: حمزه، در میدان جنگ، به اندازه‌ای باارزش و قدرتمند است که ستم‌کشیده بزرگ و نیرومند به او تبدیل می‌شود. در اینجا، به نوعی از قدرت و افتخار او اشاره می‌شود که در نهایت به عزت و بزرگی منجر می‌شود.
مهر مهر آل حیدر سکه بر زر میزند
زان سبب نظم مرا مدح تو چون زر ساخته
هوش مصنوعی: محبت و ارادت به خاندان علی در قلب من همچون سکه‌ای با ارزشی از طلا ضرب می‌شود و به همین دلیل، شعر و نثر من درباره تو مانند طلا و با ارزش است.
بنده دیرین شاهم روزگارم زنده باز
در ادای خدمت سلمان و بوذر ساخته
هوش مصنوعی: من بندۀ قدیم شاه هستم و هنوز زنده‌ام تا بتوانم به خدمت سلمان و بوذر بپردازم.
گرچه درویشم چو اهلی گنج مهر اهل بیت
با وجود فقرم از عالم توانگر ساخته
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من یک درویش فقیر هستم، اما عشق و مهر اهل بیت به من قدرت و ثروتی می‌دهد که می‌توانم دنیای خود را غنی و پربار بسازم.
بر دعای دولتت ختم سخن شد آخرم
بلکه حق این دولت از اول مقرر ساخته
هوش مصنوعی: در پایان سخن، تنها دعای موفقیت تو باقی مانده است و باید دانست که از همان ابتدا سرنوشت این موفقیت برای تو معین شده بود.
تا قیامت سایه ات پاینده بادا کاسمان
ظل لطفت سایه بان روز محشر ساخته
هوش مصنوعی: تا همیشه سایه‌ات برقرار باشد، ای کس که لطف و محبتت مانند سایبانی در روز قیامت من را حفاظت می‌کند.